سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معارف _ ادبیات

سلام خدای خوب ومهربون

امروزآخرهفته است پنج شنبه یکی ازروزهای خوب خدا دیشب رفته بودم جزوه های قرآنی روتحویل بگیرم تاامتحان بدم چه قدر ازبعضی ها غیبت می کردند البته درست که صحبتشون راست بودوبیچاره اون طرفی که حرفش رومی زدند دردوبلایی داشت که گریبانگیرخودش بود اصلا"ربطی به اینهانداشت ولی خوب چی کارمی تونستم بکنم جزوه هاروگرفتم وبرگشتم تمام دیشب داشتم به این فکرمی کردم چرابعضی هااین قدربدبختند که توی منجلاب زندگی دست وپامی زنند ویه عده ای هم راحت گناهان اونارو پاک می کنن وعین خیالشون هم نیست!

همین خواهرکوچیکش من کیف کردم وقتی ظهردیدمش چه زیبا چادرنمازش سرش بودقرآن هم دستش گرفته بود اومده بودتوی آفتاب بشینه وسوره هایی که ثواب داره بخونه!اما....

خداخودش حساب وکتاب بنده هاش دستشه خودش بهترمی دونه کدوم قسمت زمین بنده اش می خوابه وبایدبه اون رسیدگی بشه! ای کاش می تونستم بهشون بگم بنده ی خداتوکه این قدرخوب و باخدایی چراغیبت مردم چرااین قدردعامی کنی شرش کم بشه! چه هیزم تری به توفروخته شکرخدابچه های به این خوبی عروس ودومادات یکی ازدیگری بهترچه کم وکسری داری که ناشکری می کنی؟!

اماترسیدم بهش بربخوره وهمین یه دونه چای قندپهلوش هم تعارفم نکنه!!

به هرحال یه خدایی بالای سرمون هست کسی چه می دونه شاید همه مون عاقبت به خیرشدیم خداکه بخیل نیست خداکه دلش نمی خوادبنده اش سختی بکشه وتورنج ومشقت بیفته خداهمش خوبی وپاکی ومهربونیه این ماهستیم که باخودمون عذاب حمل می کنیم یاددوست خوب ومهربانم زینب افتادم می گفت:

خواهرجون!(تکیه کلامش همین بود)یه نفرخواب دیدرفته جهنم وقتی واردشددیدخیلی سرده!تعجب کردگفت:مگه این جاجهنم نیست؟!

نگهبان دوزخ بهش جواب می ده:این جاهیزم نداره مردم با خودشون هیزم می آرن!

مردهراسون ازخواب بیدارمی شه ومتوجه گناهش می شه وتوبه می کنه...

یادش به خیرزینب انتقالی گرفت ورفت تقدیرنامه هاش روخیلی دوست داشتم مخصوصا"اون آخری که دیواراتاقش روتزیین کرده بود....

الان سپیده دم شده هواکم کم داره روشن می شه تک به تک چراغ های خیابون داره خاموش می شه ورفت وآمدجریان پیدامی کنه فقط می مونه یادوخاطره ی روزهای رفته آدمهای رفته خوبی هایی که همیشه ثبت شده وبدی هایی که آروم آروم باکمک توبه واستغفارداره ازیادهاپاک می شه...

صدای درخونه شنیده می شه یه نفرازنمازصبح برگشت نمی دونم کی بود بایدبرم ببینم!


ارسال شده در توسط زیباجنیدی

سلام به کربلا سلام به عطرشهادت سلام به وزش کوی بهشت

سلام به کربلای ناگفته برلب مانده

سلام به لاله های مدفون ونام آشنا

حربن یزیدریاحی کجاست

چشمان قلم به جستجوی اوست

کجاست شیرمرد70ساله

دستان بریده راکجابیابم

اشک یتیمان راکجا

قلم راخواهم گریاند:

با عشق خونین جگر

سلام به72آلاله ی بی سر

اسبان براجسام زخم خورده شان نیزرحم نکردند...

سلام برگلزارشهیدان بی نشان

سلام براسبهای بی سوار

سلام بر لحظه های غریب شام غریبان

سلام بردلدادگان آرمیده درآغوش خاک

سلام سربرافراشته برنیزه

(کدام سوره راتلاوت خواهی کرد؟!)

سلام گونه های گلگون

سلام خنده های جام وصل

سلام ردیف های آبی فرشتگان

سلام افلاکیان

سلام جام خونین شهادت

سلام دستهای برافراشته درمسیرکاروان

ازکه می پرسید:شامیان آمدند؟!

نه صدایشان بسیارآشناتراست

ازکه می پرسید:اسیران وکنیزان آمدند؟!

نه زبانتان بریده بادکه کنیزان شمانیزدربرابرشان زانوخواهندزد

ازکه می پرسید:هدیه می دهند؟!

صدقه برآنان حرام است اکنون می خواهیدباهدیه بسنجید!

آسمان طلوع خواهی کردیاغروب؟!

دشت،مثنوی شهادت توراخواهم سرود مبادادراین اندیشه باشی که طلوع دیگری راباچشمان آبی نظاره گر خواهی بود؟!

نه!آبی هاتمام شد....

سرخ گلگون می خواهم ازهمان رنگی که نی نامه رادلخون کرد

ازفراق شمس نیزگامهایی به فراخوروالاترازنگاهت خواهم کشید

امتدادآن به ظهرآخرین بوسه ی دیداربرمی گردد....

قلم مجنون خویش رایافته است یالیلایش راگم کرده است؟!

این گونه آشفته سربردیوارمی کوبد

نمی داند به کدام سمت نماز بگزارد؟!

دستانش رابه هوای عشق می آویزد

تیرباران جهل چه هولناک گلوی طفل شش ماهه اش راپاره می کند...

دلش رابه صحرایی می زندکه آب درریشه داردودرمشک نه!

نگاه عشق به ذوالجناحی دوخته شده است که جزحسرت ندارد....

تپش ثانیه هالبریزاست....

آب درفرات تشنه لب نیست

دجله رارهاسازید که آب درابریق ماست مشکهایی که سوراخ شده اند نشان ازتشنگی ندارند!

سیراب بودنشان ازخونهای خشکیده برلبانشان نمایان است!

تشنگی رادرشهیدجستجوگرباشم؟!

سخن به گزافه برزبان میاور

شهیدآب حیات قسمت می کند....

شهیدشفاعت قلبهای هجران کشیده است

یوسف ویعقوب راجام می بخشد

کبوترعشق راالتیام!

عاشقانه سربه صحرای جنون نهادم

بریده باددودستی که برسرراه جدبزرگوارش

دل وجان به فدایش

خارپراکند

واکنون نیز....

آسمان به دنبال ماوایی می گردد

تاب پریشانی بیش ندارد

به این همه نادانی وجهل

قساوت وسنگدلی

قلم به انتظارخواهدماند

صبح درراه است

خورشیدبرنیزه طلوع خواهدکرد

وشیرزن دشت کربلادست بربالین عزیزی منتظراست

کودکی بهانه می گیردبایددلش رابه دست آورد

فردافردافردافردابسیارروشن تراست

امروزامروزامروزبرای آیندگان همین امروزاست

کودکم! امروزهرگزبه شب نخواهدرسید

چراغ روشن است

نوررهنما است

عشق باخون72شهیدوشعله ی رسالت ماست می درخشد

گهواره ات رارهاسازکه همایش شیرخوارگان برپاست

ودلت رابه سربندسبزعشق پیوندبزن

چقدرفردارادوست دارم!


ارسال شده در توسط زیباجنیدی

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای هرآن که می داندخوبی هست

عشق هست مهربانی هست

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای هرآن که می دانددستانش دوبال دعامی شود

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای چشمانی که اولین باربه خانه ی خدا گشوده می شود

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای پایی که سحرگاهان ِسردوگرم به سوی مسجدمی شتابد

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای کودکی که سجاده رابه سمت قبله می گشاید

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای عاشقی که نیازمعشوق رابرمی گزیند

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای دستان پینه بسته ای که بیل می زند

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای دستان زیبایی که پیوندمی زند

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای دستان خسته ای که اجرت ازخدامی گیرد

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای لبخندی که به تزویرشیطان سنگ می زند

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای چشمانی که به کتاب خداگشوده می شود

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای لحظه ای که عشق پرپرمی زند

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای قلبی که به عشق امام(ع)می تپد

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای ساعتی که روح به عرش پیوندمی خورد

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای زمانی که منکرونکیربه بالین می رسند

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای آخرین انتظار که دری به قبرگشوده می شود

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای روزی که برزخیان به احوال پرسی می پردازند

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای کسانی که دردنیانیستند وآن دنیااجازه ی دیدارندارند

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای لحظه ای که مردمان نیکی پیش می فرستند

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای لحظه ای که استغفارمی کنند

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای کسانی که ایثارمی کنند

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای کسانی که تعلیم وتعلم رابرگزیده اند

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای کسانی که ازمال ومنال عشق راشمارش می کنند

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای توای موجودزمینی که ازبهشت دوری

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای توای خواب آلود که دیربیدارمی شوی

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای توای بی نیازکه نیازمندی

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای توکه این نوشته هارامی خوانی

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای توکه صبحدم شهادت برخاسته ای

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای توکه به یادصحرای کربلاافتاده ای

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای توکه به امربه معروف امام(ع)واقف شده ای

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای توکه به نهی ازمنکرامام(ع)عمل کرده ای

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای توکه به یادامام(ع)صلوات فرستاده ای

سعادت دنیاوآخرت توراآرزومندم

برای توکه به یتیمان دست نوازش وگرمارسانده ای

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای توکه دوستداراهل بیت پیامبری(سلام ودرودحق برایشان باد)

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای توتاخودم نیزمشمول دعای خیرتوگردم

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

تاسپاس خداوندراباسپاس ازتو،به جای آورده باشم

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای بندگانی که حسابرس اعمال خویش هستند

سعادت دنیاوآخرت راآرزومندم

برای کسانی که سعادت دیگران راآرزمندند


ارسال شده در توسط زیباجنیدی

امروزجمعه است روزی زیبااززمستان87خاطرات روزهای عمرحرفها رادرخویش حبس کرده است.دیشب خیلی برایم سخت گذشت انگارکوه غم نمی گذاشت نفس بکشم.شب برشهرسایه افکنده بودوصدای ماشین های سنگین که درجاده می رفتند مرابه سفرهای دورونزدیک می بردمسافرت های خسته کننده وگاه دلنشین....

راستی هم ماانسانهامسافرانی هستیم که دراین دنیای هزارگونه نقش مانندکبوتران سیرمی کنیم وزمین زیرپایمان راباغرورمی نگریم ودر اندیشه ی روزفرودنیستیم به فرازکه رسیده ایم دیگرتمام!!

دلخوری های بی موردوسخنان بی ارزش رادوباره به یادمی آورم راستی هم کسی که دراین دوره وزمانه است بایدزبان چرب ونرم داشته باشد که کلاهش پس معرکه نباشد!

به سخن دوست مهربانم می اندیشم که باهمان صداقت وصفای همیشگی مرامخاطب قرارداده بودومی گفت:

«چندوقت دیگرکه بگذردتوناراحت نیستی فکرکن الان همان وقت است این قدربه حرفی که زده اندفکروخیال نکن ناراحتی قلبی گرفتی حتما"او ازراه می رسدوقرص وشربت تورامی دهد!»

فکرش راکه می کردم می دیدم پربیراه نمی گویدمن اصلا"به فکرسلامتی ام نبودم راست می گویندکه غم وغصه آدم روپیرمی کنه!

به همان صفاوصداقت همیشگی خویش دقیق شدم ودیدم اگربخواهم برای هرموضوع که به من هم مربوط نیست غصه بخورم حالاحالاها بادوا و درمان سروکاردارم!

زنگ تفریح که خوردتصمیم گرفتم همه چیزرابگویم وازشراین فکرو خیال راحت شوم صدای خنده ی کودکانه ای درسرم می پیچدبله خودش است غیرازخودش هیچ کس ازاین خنده های نخودی ندارد!

صدای مریم که ازکلاس بیرون آمده است شنیده می شودبه من نگاه می کندومی گوید:ببین!نگی من گفتم ولی خیلی داشت گریه می کردرفته بودم برای یه کاری ولی ازقول من چیزی نگی؟!

جوابش راندادم وبه سمت آبدارخانه به راه افتادم چشمانش قرمزشده بود پرسیدم:چی شده؟!

گفت:بی خیال!

دیدم تنهاباشدبهتراست امایکی ازهمین پرشوروشرهانگاهی به من کردو گفت:اجازه!آقای....کیه؟!

باتعجب وشگفتی گفتم:چطورمگه عزیزم!

- اجازه دعواشون شدبعدهم اسم آقای....روآوردن!!

راست گفته اندحرف راست رابایدازبچه شنیداگه ازصدتاعاقل وبالغ می شنیدم باورنمی کردم.به دنبال کارهای معمولی بودم که متوجه شدم مادر یکی ازبچه هاآمده است بیچاره مربی پرورشی بایدمعاون ووکیل ومشاور وچایچی وتلفنچی و...هرچه فکرش رابکنی باشد!

تلفن داشت خودش رامی کشت که صدای مریم درگوشم پیچید:نمی خوام ببینمش!!

بامادرمشغول خوش وبش بودم که دوباره دلم به سمت گریه های مظلومانه برگشت چه کارمی توانستم بکنم؟!

بایدصبرکنم مدیرمدرسه برگردد اماچگونه بگویم که شردرست نشود چون اگربداندباهردوبرخوردمی شود واین وسط من می سوزم!!

سکوت هم جایزنیست چون من اگربدانم پای آبروی یک معلم درمیان است نمی توانم ساکت بمانم زنگ آخرغنچه های گل لاله رابه دست گرفتم وبچه هارامشغول تزیین سالن برای مراسم دهه ی مبارک فجرکردم خودمانیم ساعت ادبیات وپرورشی حسابی به هم ریخته بودامادراین اوضاع درهم برهم حافظ وسعدی به دردنمی خوردباید ازنظرفکری واندیشه واندکی راحت طلبی اوضاع مرتب می شدبه سخن مسئول محترم پرورشی فکرمی کنم که باهمان لبخندمحبت آمیزمرامخاطب قرارداده بودند وگفته بودند:

«کارشما درسته!»

بله وقتی پدرت درمی آیدبایدهم کارت درست باشد وقتی زبانت نمی چرخدبگویی:

«خداخودش به حساب وکتابت رسیدگی کنه!»

ودرعوض به صورتش لبخندمی زنی ومی گویی:

«عزیزدلم غصه این چیزهارونخور!!!!»

بایدهم کارم درست باشه....

امروزوروزهای زیادی گذشته اندکه سهم بزرگی درزندگی داشته اند باید صبرکردبایدتحمل کردباید تلاش کردبایدخوبی خواست که روزجزایی هم داریم امامن دیشب خیلی گریه کردم.....


ارسال شده در توسط زیباجنیدی

فلسطین سرزمین مریمش تا

(فلسطین زادگاه مریم (س)هستی)

چه مظلومش مسیحایی دمش تا

(سرزمین مظلوم مسیحادم هستی)

ودل گشت ا گذارشهرت امکه

(باهزارامیدباقایق دل به شهرت رسیدم)

تمنای وصال دشتت امکه

(آرزوی گشت وگذاردرزادگاهت کردم)

ما استقبال امه یک غنچه ای ناز

(دخترزیبارویی به پیشوازم آمد)

وزیبایی چشش نرگس شیراز

(چشمانش مانند نرگس شهلابود)

عروسک دست پاکش غرق خون اد

(عروسک دستش داشت اوغرق به خون بود)

زمی گهواره اد ازنو جووند

(زمین لالایی تولدمی خواند)

فلسطین دشتیات عین بهاراد

(سرزمین توعروس بهاری)

ولی دومادیات غرقه به خوناد

(داماد سرزمینت شهیدشده)

به قربون درودشت ونگارت

(فدای دشت خرم تو!)

ماقربون صفای بی مثالت

(فدای صفای بی نظیر تو)

تاکه ازنسل عشق وبامرامش

(زادگاهت پیشینه ی مردان خداست)

اسی چه دل گرفته بی کلامش

(چراسخن نمی گویی؟!)

بگاهرچه دلت شی ای گل ما

(ازهرچه می خواهی حرف بزن)

که ماقربون ابم خاک ودل ما

(من فدای ریشه ات!)

تاکه چون نوبهارش چارفصلت

(4فصل توبهاریست)

اسی چه امندی ما سنگ دستت

(چراسنگ دستت راندیدم؟!)

به قربون دل غمگین ا خستت

(فدای قلب غمگینت)

به قربون صفای راه بستت

(من فدای صفای سرزمین راه بسته ات شوم)

یکی اشگت جهاداکنم اجازه؟!

(یکی اذن جهادمی خواست)

یکی چاررازه روزه ناگشاده!

(یکی4روزبرای آزادی توروزه است)

یکی اشگت خداخوت صبرشاده

(یکی دعای صبرخواند)

یکی اشگت یهودی درد شاده!

(یکی برای یهودی بلا خواست)

یکی اشگت خداسایش بکاکم!

(یکی گفت خداسایه اش راکم کند

یکی اشگت الهی که ببه خم

(یکی گفت دونیم شود!)

یکی اشگت تروخشک وای توبه!

(یکی گفت تروخشک باهم می سوزند)

یکی اشگت دعاش هخان ونوبه!

(یکی گفت:دعابانوبت بخوان)

یکی اشگت خدا تاچم فلسطین

(یکی گفت خداکندفلسطین بروم)

یکی اشگت خدایارم فلسطین

(یکی گفت:محبوبم فلسطین)

خداازحال مردم باخبرهاد

(خداازدل باخبربود)

فلسطین یک زمانی دسته گل شاد

(فلسطین روی سرسبزبود)

فلسطین یک زمانی جای گل هاد

(فلسطین روزی جای فلسطینی بود)

دوتش شادهاددلش لبریز عشقد

(دخترانش شادبودند)

دریغ ودردکه ازیهودزخمد

(ازیهودی زخم خورد)

دریغ ودردیهودی جاش ولمد

(یهودی جاخوش کرد!)

دریغ ودردیهودی ماروگنجد

(مانندماربه گنج رسید)

******************************


ارسال شده در توسط زیباجنیدی
<      1   2   3   4   5   >>   >