سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معارف _ ادبیات

دل می رود زدستم صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز

باشد که باز بینم دیدار آشنا را

ده روزه مهر گردون افسانه است وافسون

نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

در حلقه ی گل ومل خوش خوانددوش بلبل

هات الصبوح هُبّوا یا ایها السّکارا

ای صاحب کرامت شکرانه ی سلامت

روزی تفقدی کن درویش بینوا را

آسایش دو گیتی تفسیر این دوحرف است

با دوستان مروّت با دشمنان مدارا

در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند

گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را

آن تلخ وش که صوفی امّ الخبائثش خواند

أشهی لنا وأحلی من قُبلةِ العذارا

هنگام تنگدستی در عیش کوش ومستی

کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

سرکش مشو که چون شمع ازغیرتت بسوزد

دلبر که در کف اوموم است سنگ خارا

آیینه ی سکندر جام می است بنگر

تا برتو عرضه دارد احوال ملک دارا

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند

ساقی بده بشارت رندان پارسا را

حافظ به خود نپوشید این خرقه ی می آلود

ای شیخ پاک دامن معذور دار مارا

*****************
ارسال شده در توسط زیباجنیدی

کاش برشط مواج سیاه

همه ی عمر سفر می کردم

من هنوز از اثر عطر نفس های توسرشار سرور

گیسوان تو در اندیشه ی من

گرم رقصی موزون

کاشکی پنجره ی من

در شب گیسوی پرپیچ تو راهی می جست

چشم من چشمه ی زاینده ی اشک

گونه ام بستر رود

کاشکی همچو حبابی برآب

در نگاه تو تهی می شدم ازبود ونبود

شب تهی از مهتاب

شب تهی از اختر

ابر خاکستری بی باران پوشانده

آسمان را یکسر

ابر خاکستری بی باران دلگیر است

وسکوت تو پس پرده ی خاکستری سرد کدورت افسوس!

شوق باز آمدن سوی توام هست

اما تلخی سرد کدورت درتو

سخت دلگیر تر است

پای پوینده ی راهم بسته است

ابر خاکستری بی باران

راه بر مرغ نگاهم بسته

وای باران باران

شیشه ی پنجره را باران شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟


ارسال شده در توسط زیباجنیدی

به نام مهربان ترین مهربانان

سلامی چو بوی خوش آشنایی

ساعت6:40دقیقه ی صبح شده و بلبل کوچولو داره واسه بلبل همسایه خودشو می کشه!!

راستی دوسه هفته ای می شه که یه جوجه اردک زشت بدریخت هم خریدن!تعطیلی عید قربان با موتور بردنش واسه گردش و هواخوری!عجب دوره زمونه ای شده والاّ!!

منو نبردند بگردونند اردک کوچولوی ده سانتی رو بردن!!

کسی چه می دونه شاید یه قو از آب دربیاد؟!(دنیای به این لبریزعجایب بعید نیست که؟هست؟!نه والاّ!)

خلاصه عیدی هم8000تومان ناقابل گیرم اومد که بدهکاری خرید خط ایرانسل و اشتراک اینترنت هم هست فکر کنید اصلا" و ابدا"چیزی عیدی نگرفتم بازم صد رحمت به اون قدیم ندیما که جیب بابا بزرگا همیشه پر نخودچی کشمش چیزی بود که با تسبیح حلقه شده دور انگشتاشون بیرون می اومد و کلّی کیف می کردی و روزت گلبهاری می شد!!

حالا که دیگه نه همه بخیل گدا گشنه ها موندند و خیرین واقعی رفتند توی خاک اونایی که منّت سرت نمی ذاشتن رفتند خدارحمتشون کنه....

دیروز رفته بودم تا دم درفرمانداری ومحل قرار با ناشر کتاب(فکرای اونجوری نکنیدها؟!) صحبت درباره ی چاپ کتاب دومم که به یه دوست شیرین زبون برخوردم که اتفاقا" می شناختم!!آره دیگه خانوم معلم دوره ی ابتدایی که تا دلتون بخواد ذوق کرد و من هم حرف تو دهنش گذاشتم و گفتم و گفتم تا که اعتراف کرد یه موش توی یخچال خوابگاشون دارند!!

آخی طفلکی موشه!!!!!

نه ببخشیدآخی خانوم معلم!!!

حالا بی خیال من چی کار می تونم بکنم؟!بذار شاید یه مسئولی کاردانی چیزی پیداشد خوند مشکل مسکن معلمها رو هم شنید و حل کرد!

جاتون سبز(نمی خوایین بیایین؟!)ببینید موشه از کجای یخچال خورده رفته تو!!

اولش خیلی ناراحت شدم چون ظهر چیزی واسه خوردن خانوم معلم نبوده و تاعصر صبرکرده مغازه ها باز بشه و بتونه یه چیزی بخره بخوره!! آخه من نمی دونم یعنی فقط نونی که خریده داشته بخوره هیچی دیگه نیاورده بوده(مشکوک می زنه!)

بله این دسته هیچ وقت راضی نیستند باید صبر و متانت رو کم کم یاد بگیرند! (به به چه حرف اندیشمندانه ای زدم کف بزنید!)

حالا خودمونیم موشی که یخچال بخوره می شه موش آهن خور!!!!(واسه موزه خوبه نه؟!!!)

من دلم می خواد دندوناشو ببینم چه جوری دراومده باید ببرمش پیش دندون پزشک با حق ویزیت مجانی آخه همچین موشی دیدن داره آی بنازم موشه می ری تو یخچال چی کاربشین بینم!!

از این دسته موشا همیشه هستند بعضی موشا که کوچول موچول هستند بهشون لقب معروفی می دند که می شه:نادون!!

یعنی ممکنه بیاد انگشت شست پاتو گاز بگیره!! (مزه مزه می کنه ببینه قابل خوردن هست یا نه؟! آخه مامانش ولش می کنه خودش بزرگ بشه!)

انگارمطلب طنزمون موش موشی شد تا خودمون موشک نشدیم تمومش کنیم!

فعلا"


ارسال شده در توسط زیباجنیدی