سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معارف _ ادبیات

متولدین فروردین:

به خاطر،یه اشتباه کوچولو این قدرخودت روسرزنش نکن حداقل جلوی دشمنت آبروداری کن تا نفهمه این قدر!....(خودت بهترمی دونی!!)

متولدین اردیبهشت:

خودمونیم خوب داری ازشکم زن وبچه ات می زنی که خودی نشون بدی؛خداکنه زود زود بفهمی راهی که داری می ری ترکستانه!

متولدین خرداد:

بابا بخشش هم خوب چیزیه!حالاآبی ریخته شده نمی شه جمعش کنی!پول پرستی هم اندازه ای داره؛بهش فرصت بده مطمئن باش جبران می کنه!

متولدین تیر:

من نمی دونم توچرا به این کارچسپیدی و ولش نمی کنی!این همه فرصت واستعدادحیفه تواین کارهدربره !پاشو باید دنبال کارتازه بگردی!

متولدین مرداد:

تو دلت نذاری ها!جیغ بنفش اگه بلدی چه بهتر(خانومها ببخشین!) امااگه نمی دونی یه کم محبت خشک ورسمی هم مشکل توروحل می کنه!امتحان کن مجانیه!(ها بارک ا...!)

متولدین شهریور:

چیه؟!ها! مگه شاخدار دیدی این جور هاج و واج نیگاه می کنی؟!آها توخودتی! دلخوری ،پکری!بی خیال؛ یا خودش می آد یانامه اش!

متولدین مهر:

همه لال مونی می گیرند توفراموشی!خیلی بدتره!حالا اگه دستت نمک نداره تقصیر این نیست که توکارخونه نمک سازی کارنکردی یا تجربه نداری توکارخونه آرد سازی کارنکردی  صاحب ریش باتجربه بشی!

متولدین آبان:

وای مامانی وملوس!چه تیپی هم زدی!بپا ناخن پات نره توچشمت!  ای بابا توهم که ظاهرت مردم رو کشته؛ وحال وروزی که می دونی

(خوب می دونی!) خودتو کشته!

متولدین آذر:

چاخان شنیدی عصبانی شدی یا این که یکی ازسوءتفاهم ها روشده!حالا هرکدوم توروخدا دارند ازت می ترسند بپا مثل نادرشاه سرت رو ناغافل زیرآب نکنند!جوونی هنوز حیفی والله!

متولدین دی:

عاشق شدی مبارکه!اما بدشانسی برات ازدرودیوار می باره !جون من !  امشب باید تادم دمای صبح جلوی درخونه اش کشیک بدی!فقط مواظب باش دیوارش ازهمون نمونه ای نباشه که حافظ گفته سرمی شکنه!!

متولدین بهمن:

یه قولی دادی حالا(بلانسبت)شدی عین همون دیگه !خوب نمی تونی قول نده !آماتوربودن که خیلی بلاها سرت درآورده حالا خدا وکیلی  این دفعه مثل حرفه ای ها عمل کن!

متولدین اسفند:

به به جشن وپای کوبی !فقط مواظب باش؛انگار دارند زاغ سیاه تورو چوب می زنند که این قدر ساکت ومرموز نشستند دارند پسته هوارتومن! می خورند وتخمه ژاپنی فرد اعلا می شکونند به هرحال حواست باشه! 

 


ارسال شده در توسط زیباجنیدی

عشق در این زمانه مسکین است

                        دفتر ازدواج و ثبت طلاق

او خسیس است کودکم بیمار

                    طاقتم طاق ترس من از عاق

با لباس سفید آمده ام

                       با کفن گفته اند بر گردی

راه حلی زغصه پژمردم

                      من بله گفته ام به نامردی !

نقب خواهد زدن به خاطره ها

                    خنده ی قاضی و سکوت نگاه

جمع بودند عقد و روبوسی

                قلبِ من آسمان تو هستی ماه !

عشق در این زمانه شیرین است

                           گر قدم پیش راه بگذاری

دختر خوب خانه ی باباست

                      نکند سر به چاه بگذاری !


ارسال شده در توسط زیباجنیدی

ای ستاره چرا نتابی تو

         چشمک تو به شهر افلاک است  

ناگهان ابر می رود به کنار

      چه نگاهی چه شهر دل پاک است

هیچ آرایشی ندارد عشق

              بینوا عشق پادشاه گداست

همچو (بودا) است در پی تعلیم

           با همه هست باز هم تنهاست

بینوا خوانده ام تو را ای عشق

                  عمر گل با وفا نمی ماند

دل لیلی شکسته از هجرش

               از چه رو پیش ما نمی ماند

عشق در این زمانه رنگین است

سادگی های چشمهارفته

با ریمل سرمه و خط و خال است !

با هوس مرغ عِشق پر بسته

عشق در این زمانه غمگین است

لیلی از عاشقی چه می رنجد

او که دارد خیالِ آینده

بازر وزورو حرف می سنجد

یا که نه این زبانِ ما ر افسون

قصر هایی کشیده از الماس

دست او را گرفته در باران

بین اِمواج گیسوان یک یاس !

چه غروری به زیر پا افتاد

و چه ابلیس راز دار دل است

قایقی روی موج می آید

چشم عاشق هنوز یار دل است

باورش نیست اوهوس بازاست

باورش نیست یاریارمی گیرد

باورش نیست قلب او تنهاست

با SMS قرار می گیرد !


ارسال شده در توسط زیباجنیدی

« شنیدم از روح پریشانی که آرزوی باز گشت داشت....»

 

وای  ای خدای من ای مهربان ترین  تنها پناه من ای کردگار من دستان من ببین پر عجز پر نیاز 

 سوی تو شد  دراز این قلب پر گناه این عمر پر تباه  این دیدگان  شرم

 این گریه های  نرم  تنها به سوی توست...

  هستی خدای من دست مرا بگیر آمین بگو به آن!

 من بنده ی تو ام هر چند هر زمان ابلیس دل سیاه این ننگ رو سیاه از درگهت جدا

 با من نشسته است  یاد تو برده است

گوید که زندگی  پوچ  و تهی همین! یک روز می شوی در بستر زمین

صد آرزوی تو

  می میرد ای جوان

از زندگی خویش تو بهره ای ستان من می شوم پر از غمها

ولی به عشق روشن شود جهان در لجظه ای که هست امید ها نهان!

 این دیو ناامید از رحمت خدا هر گوشه می دود  شاید رها کند دستان عجزمن از راه کبریا اما به لطف حق من هستم و امید من هستم و نوید:ای بنده ام بیا

درگاه من کریم الطاف من عظیم

 شوقی لطیف و پاک با چشمه ی وضو با زمزم دعا در دل چو می دود آرام می شوم با یاد لطف او او کردگار من سرشار لطف و رحم من بنده ای که هست از بیم غرق شرم

برخاستم ز جا احساس های من نزدیک تر رسید

عشقی که در دلم هر دم فسانه بود

آرام شد تپید!

 


ارسال شده در توسط زیباجنیدی

بینوا دل!عاشق و آشفته ی ظاهر شدی ، دیدی آن گلچهره ی پرناز را ،

 خنده هایش را تو باور کرده ای.

قصه ی مهر و وفا بیچاره ی مجنون شاد از بر کرده ای ،

 با نگاهش ناز چشمان سیاهش بی سبب خو کرده ای او گل بیخار نیست

 او را تو آهو کرده ای!

او غزال دشت نیست او اسیر نفس خویش  او غم دیرین قلب مرده ای است!

او سراسر شب دل پر کینه ی افسرده ای است!
بینوا مجنون

 که گفتی جمله هست و نیست اوست !

 وای بر تو! دیر دانستی

که عشق سادگی دختری در دیده است

 رنگهای ظاهری یک روز پنهان می شود چهره ای چون غصه ها آری نمایان می شود

چهره ای که تو

 نمیدانی کجاها دیده ای ؟!

این همان معشوق توست افسوس ای زیبا پسند

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست !

نازنین اندیشه ات با بال عقل یک زمانی دیر نیست 

دانم که همدل می شود

 آن نگاه سر خوش و تابنده ات شرمنده از دل می شود

 این همه احساس های بی ریا

 یک تپش

شوق

تبسم

یک نگاه ،

 آه !عکسی یادگاری می شود،

 دل نیز از احساس تو یک روز پر پر می شود هر آرزویی عاقبت باغصه ها سر می شود

شاد مانی ها کجاست؟! از بهر ما غم یاور است

این قصه نیست افسانه نیست شاهد تو را می  آورم

چشمان آن آهو وشی که قلب تو آشفته کرد

 تا بی سر و سامان عشق دست تو را برد و گذشت

 یک شاهد خاموش من

این سرزنش ها هیچ نیست

 رنجه مشو از حرف من ای نازنین

دل ها همیشه صادق است اما نگاه عشق را باید نگاهی تازه کرد

این چشمها باید به آبی خوش نسیم با نغمه های بلبل و بانگ قناری ها به عالم باز کرد !

هنگامه ای  نو در جهان آغاز کرد

 زندگی زیباست

آری هر زمان !


ارسال شده در توسط زیباجنیدی
<   <<   11   12   13   14   15      >