سلام دوستان مهربان وخوب
بابااین قدرازمن نخوایین تبادل لینک من بادوچرخه هم نیومدم باورکنیدپای پیاده اومدم وازاین که یه مورچه کوچولوزیرپام بمیره یواش یواش وباتپش قلب راه می رم ازهرچی سایت ومطلبی که نشون می ده به جایی ازاین آسمون آبی وصله خداییش فراری ام من یه معلم هستم بادغدغه های دانش آموزی شایددمدمای صبح یه سری بزنم شایدروزای تعطیل بادلی که به آسمون آبی لبخندمی زنه حتی ازفوتبال هم چیزی نمی دونم فقط می دونم وقت تصحیح برگه های امتحانی بایدازرنگ قرمزاستفاده کردوموقع اشتباه کردن درنمره دادن ازرنگ سبز!!
پس دیگه توروخدادل منونشکنین که چراسرنزدی چرانیومدی چرابیوفاشدی چراازماجداشدی؟!یادتون باشه من بادوچرخه هم نیومدم که ازاوضاع واحوال چیزی بدونم ازاین ماهواره ی امیدهم جزلج ولجبازی بابهرام برسرناهیدو زهره خداوکیلی چیزی نمی دونم جزاین که باعث افتخاروحماسه ی ملی یه وخلاصه ی کلام جان جانان!!گله وشکایت ممنوع منم ممنون!!
ازاین حرفای صدمن یه غازکه بگذریم عجب دنیای وارونه ای شده توی مجله راه زندگی خوندم: یه جای دنیاتوی استرالیادارن عروسکایی درست می کنن ازطریق علم ژنتیک اون هم عروسکایی که گوشت وخون دارن20دقیقه بعدازبیرون اومدن ازداخل جعبه زنده می شن وچشای نازشون روبازمی کنن واگه بهشون نرسن یابشکنن یادست وپاشون خون بیادمی میرن!!!!
خداجونم خداجونم چه قدرسردبیرش رودوست دارم که قشنگ نوشته بود بچه ها ی مادیگه بایددنبال خداتوی آسمونانگردن که خالق مصنوعی هم داریم یااین که نعوذبالله من این طورفکرمی کنم دارندبه زبون بی زبونی مسلمونارو مسخره می کنندکه شمااین قدربرای ازدیادنسل ومشکل نازایی می رین این دکتر واون دکترازیزدوتهران وآلمان گرفته تاجاهای دورتراما،ماداریم این بچه هاروشکل عروسک می سازیم وتحویل بچه هامی دیم!!!
خدابه خیربگذرونه خداخودش رحم کنه خداخودش به همه ی بنده هاش رحم کنه تاتروخشک باهم نسوزند
استغفرک ربی واتوب الیک رب اغفروارحم وانت خیرالراحمین
یارب بنده ایم ونیازمندمارابه گناه عده ای عذاب نکن
یارب ماسجده به درگاهت راترجیح می دهیم برهرچه بنده ای می خواهد
یارب صدایمان بسیاردوراست وحضورت بسیارنزدیک
نیازبه توضیحی نداریم که چوب خداواقعا"صداندارد!
*****************************************
سلام به همگی
دوستان خوب ونازنین یه خبرخوب امروزبارون اومداون هم دونه درشت!! وای خداجونم شکرصدهزاربارشکرکه امروزبارون داشتیم چقدرمردم روزه برندوبرای رسیدن بارون دیگ های آش نذری ردیف کنندچقدرمردم برن و دعای بارون روباچشم گریون بخونند وامیدوارباشندخدای مهربون نظر رحمتش رو،به این بنده ی خاکی وسراپاتقصیربندازه وازش رونگردونه چقدرخداخداکردن خدای خوب( ادعونی استجب لکم) روخیلی دوست دارم چرا که مابه درگاه بخشنده وبزرگت نیازداریم به صدای گرم ومهربونت که با صدای خش خش برگهای نخل خیلی خوشاینده وقشنگ ترین موسیقی رو زنده می کنه وبه یادمی آره....صدای تورامی شناسم نگاه تورامی شناسم تپش های گرم من بیقرار است صفای تورامی شناسم چون تنهامعبودمنی خدای منی
غریبانه سربه بادبان کشتی خیال نهاده ام وبه امواج ساحل خیره مانده ام ودعای خیرمحبَان راچشم انتظارم، تاهرچه زودتربه دنیای محبت ونوربرسم هرچه زودتر!من باطاقت وصبرمیانه ای ندارم وقتی دلم مرغ شکسته بالی است که به قفس طلایی دل خوش نمی کندوبه آب ودانه ی تکراری همنوایی ندارد....
من :مرغ باغ ملکوتم نیم ازعالم خاک چندروزی قفسی ساخته اندازبدنم انسان می خواهدمرادراین سراچه ی تقدیرنگه داردغافل ازاین که روح آسمانی است روح جاودانی است روح مانند پرنده ای است آزادورهادرچمن زارهای سرسبز بهشت چمیده وخرامیده است دیدنی هادریچه ی چشمش را هر سحرگاه پرکرده است به آوای خوش ودلنشین داوودنبی(ع)می اندیشد و صدای غم آمیزخواننده های به زیوردنیایی آراسته!!دلش رانمی برد اصلا" نمی داند ناخن های مانیکورشده ی یک خواننده وابروهای به هم پیوسته ی یک ازفرنگ برگشته ی نازک شده چه درسی می آموزدسرش گیج می رود!
می داندعاشقان نام معشوق رابه گردن می آویزندوساعت وزنجیرطلادارند امااین ....معشوق هزارکس رادل ندهی وردل دهی آن دل به جدایی بنهی!
به یک راه می اندیشدویک هدف، جنبل وجادونمی کندبرای رقیب قرعه ی انتقام نمی کشدوسرش رابیخ تابیخ نمی برد!
دختران زیباروی شهرش رابه دام شهرت نمی افکندکه یک خروارصیغه ای ودوست دخترمصلحتی! داشته باشد و یک دل درکنارنه!!
ازاین گونه قماش(هرگروه) فراوانند دستانی که دل بیگناهی رابه دام خویش می کشانندوباوعده ووعیدبه طمع ثروت می چرخندوچندصباحی عشرت می کنند ازاین دسته فراوانند که دختران ساده دل رابه هزاران مکرووعده ووعیدبه عقدازدواج خوددرمی آورندودرهتلی دلفریب چندصباحی خوش گذرانده وبعد اورارهامی کنندبدون پشتوانه ای درجامعه.....
راستی باران برای که ببارد؟!برای علف های نورس که مادرمی گویدمانند طفل گهواره هستندوبهارراهدیه می آورند؟!وباصدایی محزون دعامی خواند: خدایابه این زبان بسته هایی که درصحراسرگردانندرحم نماورحمت خویش راازمادریغ نکن....
خدایاباران بی زحمت برسان ومن فکرمی کنم عجب دعایی مادرمی خواندوبه خداوندالتماس وتوجه نشان می دهدراست گفته اند:رحمت بی زحمت!یعنی تگرگ وبارانی که سروکلَه بشکندوشیشه های ماشینهارادرهم بکوبدوسقف خانه هارانیازمندتعمیرکندوگل ولایی که حنجره رادربربگیردوخفه.....
وای چه وحشتناک می شه یه بارونی بیادکه این همه مردم گرفتاری وسختی بکشندوحتی ازشنیدن صدای رعدوبرق زبونشون بندبیادونیازمندعمل جراحی بشن....
یااین که خدابه یه نفرفرزندپسر عنایت کنه امابی نمازوانگل جامعه بشه به قولی بشه:قلدرمحله! بزن بهادری که هیچ کس جرات نداشته باشه بهش بگه بالای چشمش ابروست!!
همون طورکه درداستان حضرت موسی(ع)وخضرپیامبر(ع)درسوره ی مبارکه ی کهف خوندیم خداخواست به جا ی اون نوجوان که پدرومادرش صالح بودنداماخودش اذیت وآزارمی رسونددختری صالحه وباخدابهشون بده!
قربون بزرگی خدابرم سیصدسال وخورده ای بنده هاش بدون آب وغذا نگهداشت تاببینندخداچه قدرقدرت داره ومی تونه خدای شایسته برای پرستیدن باشه خدایی که خوب وطاهرومطهره خدایی که ازخلقت پشه مثال می زنه که مغزسرنمرودروخوردتاادعای خداییش روتاییدکنه!!پشه ای که نیمه فلج بود....
داریم به عصرمی رسیم عصریک روززیباودلنشین ازماه پرخیروبرکت ربیع الاول ازماههای خداوندکه می گذره خیلی ازخاطره هابه یادم می آدمخصوصا" این که وقتی گروهی به سالشمارعمرمون نگاه می کنیم گلچهره هایی که درخواب ابدی هستند روفراموش می کنیم(شایدهم نه)
من شنیدم بعدازاین که مرده روخاک کردن فرشته ای می آدیک مشت ازخاک قبرستون برمی داره وبه مردمی که برمی گردندمی گه برگردیدوبه دنیای خودتان برگردیدومردگان رابه فراموشی بسپاریدبرای اینه که می گن: خاک مرده سرده وزودزندگی وگذرعمرجای اون رومی گیره.....
راستی یه کم فکرکنیم چرابعضی ازمرده هابه خوابمون می آن وازمون خواهشایی دارن که مافکرمی کنیم وضعیت روحی خودش رومی گه ازلباسی که پوشیده ازلحن صداش ازلرزش دست وپایاازفرشته هایی که همراش اومدن یاخونه ای که داره توش زندگی می کنه؟!
عجب عالم اسرارآمیزوناشناخته ای پیش روی ماست وماهزارهزاربارفاتحه خوندیم امافکراین رونکردیم که خودمون هم بایدداخل همی پیراهن های سپید ندوخته می خوابیم ویه نفربی خیال این که ماهستیم!!!می آدوسنگ لحدرومی زاره وبیچاره دل بیچاره بیچاره عمل ناچیزبیچاره بنده ی ناشکرو....
خداخودش به دادبرسه خداخودش اون زمونی که منکرونکیرمی آن بالای سرمون زبونمون روبازبذاره که بتونیم شهادتین روبگیم وخلاصه نشونه ای ازمسلمون بودنمون بیاریم تااوناهم دست ازسرمون بردارن وقبرمون گلستون بشه خداکنه قبرهیچ کس گودالی ازآتش نباشه....
می گن:پیرزنی هنگام غروب به قبرستان رسیدگندم ازآسیاب آورده بودو خوشحال که کارش زودتموم شده ازقضاپیرزن که ایمان به خداوقیامت داشت متوجه می شه ازداخل یکی ازقبرها دودوآتیش بیرون می آدخیلی می ترسه و چون نزدیک شب بوده یه کم آردبرمی داره روی قبرمی زاره تابعدبیادوبرای صاحب اون دعای خیربخونه وطلب مغفرت کنه....(نترسیدین که؟!)
خوب فرداش که پیرزن به قبرستون می رسه متوجه می شه روی هرقبری که دیشب ردشده بودیه مقداری آردگذاشتن یعنی خدانمی خواسته ازگناه صاحب قبربگذره....(اگه گریه کردین منم دعاکنید)
خداجونم به دادمون برس که ماطاقت نیش پشه ای هم نداریم چه برسه به ماروعقرب وآتش وعذاب قبرحکمت ودانایی خداونداون قدر زیاده که چشم برزخی بهش می ده امااجازه نمی ده کمکی بهش بشه.....
وای من دارم می ترسم بهتره برم به کارای شخصیم برسم!
فعلا"
******************************************
حرفهایت اگرچه پرآه است
دل پرازاخم های بیگاه است
شب یلدابه خاطرت مانده!
شب یلدای من سحرگاه است
دل شکستن هنرنمی خوانم
پیش خورشیدچشم من ماه است
نازنین حوصله کمی طاقت
گرنصیحت شنیدنت راه است
ای دریغاجوان ومغروری
سخنم ابر،ورویشت کاه است!
روزگاری گذشت ازعمرم
چشم عاشق کرانه راجاه است
*******************
توسنگ بودی ای دل بیگانه رفتار
من همچوشبنم درنگاهت یادگاری
یک روزدیدم توزمین من آسمانم
رفتم به سوی آسمان دل بیقراری
امروزمی بینم همان خاروخسی تو!
امادریغاظاهرت رادوست دارند
باشداگرچه مغزراباورنمودم
بگذارجمعی دوست رااین پوست دارند
آخرخزف کی جایگاه زرنشیند؟!
روباه مکاری که عاشق افکنی تو
لبخندداری کنج لب یعنی مسیحا
دریای آرامی که قایق افکنی تو
طوفان تودرحرفهای عاشقانه است
تصویرچشم توفسانه دوست دارد
آهووش دشت بهاری حق نگهدار!
زیبا!وصال جاودانه دوست دارد
****************
آخرچگونه می توان گفت
شیرین وشیرین است وزیبا
تنگ غروبی دل شکسته
کی می رسدبه رنگ رویا
چشمان من باگریه مانده
درآرزویی دوربس دور
ترسم بماندهمچوآن گل
باحسرت وافسوس درگور!
دل شادمان باشم چگونه؟!
غم همچودریاموج دارد
بال سپیدی داشتم آه!
کنج قفس کی اوج دارد؟!
بال مراصیادتادید
گفتا:قفس درخورهمیشه
ای کاش بال وپربریزد
چشم حسد پردرهمیشه!
باآب ودانه ماندنی نیست
خوشرنگ بال وپرفسانه است
روح مرادربندگیری؟!
زیباست نقش جاودانه است!
**************************
سلام به گلهای زیباروی دوستی
ماه ربیع الاول هم ازراه رسیدتقویم رامی گشایم ونگاه می کنم:هجرت حضرت رسول اکرم (صلوات ودرود ورحمت بی پایان برنام ویادوراه ویارانش ازازل تاابد)نوشته شده است به یاد روزهای شیرین مبارزه وجهادمی افتم به یادخرمایی می افتم که یک لشکر راسیرمی کردوبه اندیشه ی شهادت می کشاند به یاددستانی می افتم که پرستارزخمیان جنگ های کفروایمان بودند ومسلمان ومنافق ویهود و مسیحی دستورات دین اسلام رامی آموختندازنگاه سیدنورازصدای فرشته وار رسول خدا ازراه رفتن ملکوتی اش ازبرخاستن ونشستن وشب زند ه داری هاازصدازدن دوستان ازبرخوردبامشرکان ازپیامبررحمت بودنش فدای مهربانی اش که نگاهش همیشه دردلمان می درخشدباآن که یک بارهم سعادت دیدارش رانداشته ایم سلام ریگزارهای پرخاطره کدام یک از شما نشانی ازقدمهای پرنورمحمد رسول الله دارد سلام ساختمان سازهای طمع آمیزکه دربرگه های تبلیغاتی می نویسید:یک قدم فاصله تابقیع ومانیز که دلمان می تپدبه شوق دیدارهرروزه حسرت می بریم وطمع کارمی شویم برگه هارا نظری بیفکنیم مانند ماهیان لب تشنه درساحل فرات
(قیمت خانه هاچند؟!)
خدایادلم امروزبه مدینه پرمی کشدودستانم می خواهدمهارشتری رابگیرد که آرام ایستاده است درست درکنارغارثوردلم می خواهد باسلام وصلوات محمدی به کبوتران کنارغاربگویم:خوشابه حالتان که برای همیشه زائرحرم شده اید خانه ی خداچه زیبالبریزازلباسهای سپیدوچشمان پرنور آکنده ازنیایش وتلاوت نوراست ودرگوشه گوشه ی حرم نبوی کبوتران سپیدبال عاشق می نشینندوبه رفت وآمدزوَارخیره می شوند وسکوت دل انگیزنماز ودعابانغمه ی جوجه کبوتری زیباوتازه چشم گشوده شکسته می شود یادش به خیر یادش به خیرسنگ فرشهای کنارقبرستان بقیع یادش به خیر ورودازدروازه های کناربازارمکه وچرخیدن درمیان عطرهای عجیب وغریب وگنگ وبسته شدن تمام مغازه هادرست درهنگام نمازیادش به خیر پروازدلهای آسمانی به شوق زیارت نوروکسی چه می داندراستی چندنفرباویزا آمده اند؟!من فکرمی کنم باپای دل نیزبدون اغراق می توان رفت می توان دست برسنگهای زیباودلنشین خانه ی خداکشیدآرام پرده ی سیاه فام رابه کناری زدودرحال وهوای پرنور حج نظری برناودان زیبای بالای سر انداخت ناودان آب طلا حاجیانی که ازمکانهای دورودرازمی آیند ویکباره تمام مکه راپرمی کنند ودرکنارخانه ی خدابه طواف مشغول می شوندوهمه نیازمنددعای خیر هستندطبقه ی دوم بیت الله الحرام وستونهای زیباوپر صلابت وسنگ فرشهای مرمرسپید درزیرگامهایت خستگی معنانمی دهد چون می دانی خداوندتوراازاین مکان نورانی به بهانه ی زیارت نخواسته است خداوند تورادعوت کرده وطلبیده تابگوید:عاشق دیدار توست ای بنده ی خاکی گم گشته درغباردنیایی ای بی کس وباهمه کس ای تنها وباهمه همراه دلت کجاست دلت رابه دستان من بسپارتاصیقل آن باشم ودستانت رابه سمت من بالابگیراین جاهمه جاقبله است تمام دلهاتمام دنیاتمام ثانیه ها به این سمت نمازمی خوانند عجب جایی آمده ای ودرخواب وخیال بیدارشدن صبح مانده ای!وازنوآهنگ دیداری دوباره داری یک هفته می گذردودلت هنوزدر کنارخانه ی هاله بسته ازنور به دنبال کسی می گردد زایری بادل پرسوزدعامی خواندوتوهم آوایش می شوی یک نفرتورامی بیند وبعد تواورا،که چندقدمی توست نمی بینی!!سرزمین عجیب ودیاری بسیارنام آشناست خدایا این جا کجاست دلم به سمت سخنان نورانی توبرمی گرددکه ازخواب غفلت بیدار شویم نمازبخوانیم قبل ازآن که بر ما نماز بخوانند تصویرعذاب قبررادر نظرم می آورم ودلم می تپد نماز نماز نماز بخوان خداقبول می کند نمازبخوان نمازبخوان که خدامی بیند وفرشته ها ثبت می کنند یک فرشته مسئول نماز است تابه درگاه خداوند هدیه ببرد وتو درکناربرنامه های هزارویک شب زندگی خودحقیقی ات راگم کرده ای به صورت زیباوسرمست ازجوانی ات درآینه می نگری ودلت برای جوش غرورهای صورتت می تپدکه مبادازشت شوی وباطن تو، هنوز منتظر بیداری توست برخیزبیداری ات کی خواهد رسیدکی ای محبوب رویایی؟! خدایااین جازادگاه من است خوبان وبدان کم نیستند همه هستند ویکی هست که همیشه می ماندهمه هستند ویکی هست که خاطره اش می ماندهمه هستند ویکی هست که هرگزنمانده!تلخ ترین کلمات راهجی می کنم:مرگ پرکشیدن رفتن تنهاوبی یاورپیچیده درکفنی سپید ودر انتظار ورود منکرونکیرنمازهایت کجاست صدایت دربین نیزه هایی که هم پیام آورآسایش وبهشتندوهم وعده آورعذاب می لرزد....
(یارب مکن ازلطف پریشان ماراهرچندکه هست جرم وعصیان مارا
ذات توغنی وما همه محتاجیم محتاج به غیرخودمگردان مارا)
صبرمن کجاست چقدرصبوربوده ام صدقات من کجاست این جادیارکرم و مور وماراست نه دیارآسایش وراحتی این جانامه ی عملی درکاراست که باید خوانده شودوتقاص پس دهدزندگی دنیارابرای دین سرمایه گذاری کردن خوب است بدون منَت وچشم داشتی بدون نیازوتوقعی....
یارب امروزجمعه است روزی که بعدازنیایش به درگاه بی نیازت به این می اندیشم که هفته ی وحدت نزدیک است هفته ی نورانی دلهای متحدهفته ی یکی شدن وباخداشدن هفته ی مشت بردهان دشمن کوبیدن هفته ی مشت های درهم گره خورده هفته ی وحدت وامنیت ودوستی وسلامت روح ودل و ایمان هفته ی خدایی شدن باخداورسول واعمال وافکارنورانی سیره ی نبوی یکدل شدن خواستن وبرخاستن مشت بردهان دشمن کوبیدن....
روزی که سیاه وسپیدپیوندبرادری خواندند وبیعت رضوان درکنار سرشاخه های سبزدرخت شکل گرفت نبی رحمت(صلوات ودرودخدابرنام ویادویاران وپیروان صادقش باد)می دانستندکه یک زمان نیازبه این برادری بیشتراحساس می شودمی دانستندازدرخت سبزپرنورکه برای زیستن نیازبه تمامی موجودات مادی ومعنوی دارداین نکته احساس می شود که خداوندبه درکنارمابودن مابرملائکه می نازدبااتصال جمع آوری سلاح وایمان کامل وحفظ وحدت کلمه تاکیدکرده است وماچه دیردرمی یابیم عشق درنگاه نیز نوعی وحدت کلمه است عشق درصداکردن عشق درنامیدن عشق درکلمه و احترام به این آیه ی پرنور:
(ن والقلم ومایسطرون)
قلم می بیندقلم درک می کندقلم درقیامت سخن می گویدچراجوهرجان قلم رابیالاییم وباسخنان دلنشین وزیبانیاراییم؟!
***************************
به نام خداوندجان آفرین
حکیم سخن درزبان آفرین
امروزهم شروع شدروزی زیباازاسفندماه87
تقویم های88هم دارددر مراسمهاومناسبتهامی رسد!زندگی بایدروال عادی خویش راطی کند چه قدرامروزدلتنگ سادگی ومحبتم دوست داشتنی کودکانه وبی ریا!کاش می شدهمچون کودکانی که اسمارتیزهای رنگی خودراقسمت می کنند ودلشان به نرمی دستانشان سهمیه ی دوست کناری رابه کف دستش می گذارد...
من نیز به دشت سبزآرزوهامی رفتم شکلاتهای رنگی امیدرامی چیدم ومی آوردم درکف دست دختران زیباروی باخدامی نهادم وکالسکه ی سپیدخیالم راآن قدردردشت می چرخاندم تابدانم خداونددردل کدام بنده اش می گردد
امروزبه دنیای خویش می گویم:مانندکودکان ساده وصمیمی باش امادلم می نالدکه بی صداازدوستی دیرآشنازخم خورده است ودرمانی نداردونمی یابد دلم می نالدکه پاس محبت بی ریای خویش رادرلبخندی زهرآگین یافته است که نمی داندبرای معناکردنش به کدام قاموس یافرهنگ لغت بایدپناه ببرد!
دستانم رابگیرای نسیم خنک صبحگاهی که مانندپریان دیارنورمی درخشی
دستانم رابگیرای حلاوت وصداقت بی ریاکه مثال زدنی هستی
دستانم رابگیرای تلاوت یاسین وکهف وطاها
ای دلهای مطهرونورانی
مدتهاست صدایم ازدورمی رسد....
دلم زنگارغم وگناه داردصیقل رادرکدامین دشنه ی دست می یابم؟!
رهنمون گردیدمراای تپش های احورایی که ره به دیاردوست یافته اید!
رهنمون گردیدمراای سپیدبالان عاشق
ای دوستداران صلوات برمحمدوآل محمد
ای هزارگونه نقش دربرابرویک نقش دردل حاضر
غم واندوه مرادریابیدکه به ویرانکده ای متروکه می مانم
دستم رابگیریدکه یک همت لااله الاالله مراکافی است
لبانم رامتبرک گردانیدبه ذکردوست ازمیکده ای که همین نزدیکی است...
دوستانم کجایند نزدیکانم کجاانگاربرایم کفنی ازجنس وداع دوخته اندکه هیچ آرزویی جزرفتن دردل ندارم
تنهایی ام راای سپیده ی غمگین دریاب که شنیده ام خداونددل تنهارامی شناسد می شناسد می شناسد.....
کاش عاشقانه پرمی گشودم...