سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معارف _ ادبیات

به نام خداوندجان آفرین

حکیم سخن درزبان آفرین

امروزهم شروع شدروزی زیباازاسفندماه87

تقویم های88هم دارددر مراسمهاومناسبتهامی رسد!زندگی بایدروال عادی خویش راطی کند چه قدرامروزدلتنگ سادگی ومحبتم دوست داشتنی کودکانه وبی ریا!کاش می شدهمچون کودکانی که اسمارتیزهای رنگی خودراقسمت می کنند ودلشان به نرمی دستانشان سهمیه ی دوست کناری رابه کف دستش می گذارد...

من نیز به دشت سبزآرزوهامی رفتم شکلاتهای رنگی امیدرامی چیدم ومی آوردم درکف دست دختران زیباروی باخدامی نهادم وکالسکه ی سپیدخیالم راآن قدردردشت می چرخاندم تابدانم خداونددردل کدام بنده اش می گردد

امروزبه دنیای خویش می گویم:مانندکودکان ساده وصمیمی باش امادلم می نالدکه بی صداازدوستی دیرآشنازخم خورده است ودرمانی نداردونمی یابد دلم می نالدکه پاس محبت بی ریای خویش رادرلبخندی زهرآگین یافته است که نمی داندبرای معناکردنش به کدام قاموس یافرهنگ لغت بایدپناه ببرد!

دستانم رابگیرای نسیم خنک صبحگاهی که مانندپریان دیارنورمی درخشی

دستانم رابگیرای حلاوت وصداقت بی ریاکه مثال زدنی هستی

دستانم رابگیرای تلاوت یاسین وکهف وطاها

ای دلهای مطهرونورانی

مدتهاست صدایم ازدورمی رسد....

دلم زنگارغم وگناه داردصیقل رادرکدامین دشنه ی دست می یابم؟!

رهنمون گردیدمراای تپش های احورایی که ره به دیاردوست یافته اید!

رهنمون گردیدمراای سپیدبالان عاشق

ای دوستداران صلوات برمحمدوآل محمد

ای هزارگونه نقش دربرابرویک نقش دردل حاضر

غم واندوه مرادریابیدکه به ویرانکده ای متروکه می مانم

دستم رابگیریدکه یک همت لااله الاالله مراکافی است

لبانم رامتبرک گردانیدبه ذکردوست ازمیکده ای که همین نزدیکی است...

دوستانم کجایند نزدیکانم کجاانگاربرایم کفنی ازجنس وداع دوخته اندکه هیچ آرزویی جزرفتن دردل ندارم

تنهایی ام راای سپیده ی غمگین دریاب که شنیده ام خداونددل تنهارامی شناسد می شناسد می شناسد.....

کاش عاشقانه پرمی گشودم...

********************************** 

 


ارسال شده در توسط زیباجنیدی