من دوست دارم آسمان آبی ترین ها کهکشان
من دوست دارم سبزه را جنّات وأنهار روان
من دوست دارم یاس را یاسین پاک وخوش بیان
من دوست دارم ناس را آن پادشاه مهربان
من دوست دارم غارکهف باآن مجاهدها نهان
من می ستایم نور را تفسیر پاکی و روان
من می ستایم غنچه را حوروحریر وپرنیان
من می ستایم خانه را آرامش وامید جان
من می ستایم زندگی این مزرعه راهرزمان
من می ستایم خنده ها مهرپدر کنعان نشان
من می ستایم بندگی خوب است گرباشدعیان
من می ستایم لحظه ها گر یادحق باشدجوان
من می ستایم آن جهان گررحمت حق شد ضمان
من چشم دل واکرده ام درخلوتی با نورجان
آری حقیقت دارداین این زندگی جویی روان
***********
گفتم: گناهی کرده ام گفتا: برو بخشیده ام
گفتم:غروری خسته ام گفتا:برو سنجیده ام
گفتم: نگاهم آشنا گفتا: غریب تو منم
گفتم:ببین دست دعا گفتا:برو من دیده ام
گفتم: که من تنها شوم گفتا: همیشه بامنی
گفتم:سلامی آشنا گفتا:برو رنجیده ام
گفتم:ندانستم چرا؟! گفتا: گذشته خاطره
گفتم: فراموشم شود گفتا: به خودخندیده ام
گفتم: غزل یا مثنوی؟!گفتا: قلم را بشکنم
گفتم:ترحم لحظه ای گفتا: زغم نالیده ام
گفتم: روم یک نیمه شب گفتا:جنون باورکنم
گفتم:سحرگه می روم گفتا:برو پرسیده ام
گفتم:خداحافظ ولی گفتا:که هستی؟! آشنا؟!
گفتم:غریب آشنا گفتا:یکی نامیده ام
گفتم:غروبی آشنا گفتا:طلوع تو منم
گفتم:ببین دل خسته ام گفتا:سفربرچیده ام!
************