درداستانی عرفانی خواندم :درویشی دستان دعایش رابالا آورد ورزق وروزی طلبیدهواسردبود دستش رادربغل گرفت ومنتظرایستادخداوند فرشته ای رافرستاد که:نصیب آن دست که به سمت مابالاگرفتی دادیم و دست دیگررارهاکردیم .....
خدایاوقتی باران می بارد حال وهوای بسیارخوبی دارم دلم می خواهدبه سویت پربکشم وغم وغصه ی این دنیای پست وبی ارزش رافراموش کنم به همه بگویم دستی که برای زیرخاک ماندنش گریه می کنی هنوززنده است اگردوستی اش راقدربدانی........