به خدای عشق گفتم که خدای شعر زیباست
به گلایه گفت اما اثر زمانه از ماست
غزل وقصیده از او غم دل شنیده با من
مثنوی رباعی از اوغم عاشقانه از ماست
گفتم او بهار دارد همه سبزه زار دارد
گفت اینها به کناری ریشه وجوانه ازماست
به سکوت صبحگاهی چه ترانه ای شنیدم
حرف دل شنیدگفتا به خدا ترانه ازماست
به قلم چه شاه بیتی زغزل ردیف کردم
چه غمین نشست بامن که همه بهانه ازماست
به خدای شعر گفتم که چه قدرخسته هستم
به خدای عشق گفتم که بگو نشانه ازماست
به خدای عشق گفتم که خدای شعر هستی
مگذر زکوچه باغم بنشین که خانه از ماست
****************