سلام دوستان همراه ویکدل امروز تازه رسیده بودم خونه که دوست مهربانم
بهناز ازهلال احمرزنگ زدوگفت:ساعت یازده بریم سوار اتوبوس بشیم
برای آماده شدن دیداربهاری دیداری شیرین وبه یادماندنی وباعطرگل محمدی
انگارزمین خیال سبزشدنی داشت دردل وروح هرعاشق بیقرار
به یاد بازدیدسالهای قبل ازدیارخونین کفن فارس می افتم مردم همه
آمده بودند جای سوزن انداختن نبود کودکان شیرخوارروی دست
مادران به خوابی شیرین فرورفته بودند وانگارآنان هم می دانستند
ازدیارسرخ عاشقان آلاله ای شیرین لقابه دیدارخانواده ی دوستدار
ولایت وعشق آمده است خاک پایت توتیای چشم وصدایت دلنوازی
بلبلان شیدابه دیار خون وشهادت عشق وولایت خوش آمدی
این جا خواب وخیال توشبانه روزبرپاست چرا که همه ی ایران
همه ی میهن همه ی وطن صدای گرم توونگاه مهربان تووطنین
دلکش روییدن اقتصادی شکوفا به یمن ورود توست
که هرآنجا نسیم صبا باشد عشق نیزغوغافکن ازراه می رسد
ای تربت خونین دلان عاشق به پیشواز درهرکوچه پسکوچه های
قرار دلدادگان گل بریزید که پدر فرزندان شهیدان ازراه می رسد
عطرگل محمدی به شهرماخوش آمدی دسته گل محمدی درهرگام
باگلاب میمند وصفای دل روستاییان زحمت کش به شادباش دستی
به آسمان همیشه باسخاوت ودلگرم فارس نشینان به دعابرگیرید
که:منم که دیده به دیدار دوست کردم بازچه شکرگویمت ای کارسازبنده نواز