سلام به گلهای زیباروی دوستی
ماه ربیع الاول هم ازراه رسیدتقویم رامی گشایم ونگاه می کنم:هجرت حضرت رسول اکرم (صلوات ودرود ورحمت بی پایان برنام ویادوراه ویارانش ازازل تاابد)نوشته شده است به یاد روزهای شیرین مبارزه وجهادمی افتم به یادخرمایی می افتم که یک لشکر راسیرمی کردوبه اندیشه ی شهادت می کشاند به یاددستانی می افتم که پرستارزخمیان جنگ های کفروایمان بودند ومسلمان ومنافق ویهود و مسیحی دستورات دین اسلام رامی آموختندازنگاه سیدنورازصدای فرشته وار رسول خدا ازراه رفتن ملکوتی اش ازبرخاستن ونشستن وشب زند ه داری هاازصدازدن دوستان ازبرخوردبامشرکان ازپیامبررحمت بودنش فدای مهربانی اش که نگاهش همیشه دردلمان می درخشدباآن که یک بارهم سعادت دیدارش رانداشته ایم سلام ریگزارهای پرخاطره کدام یک از شما نشانی ازقدمهای پرنورمحمد رسول الله دارد سلام ساختمان سازهای طمع آمیزکه دربرگه های تبلیغاتی می نویسید:یک قدم فاصله تابقیع ومانیز که دلمان می تپدبه شوق دیدارهرروزه حسرت می بریم وطمع کارمی شویم برگه هارا نظری بیفکنیم مانند ماهیان لب تشنه درساحل فرات
(قیمت خانه هاچند؟!)
خدایادلم امروزبه مدینه پرمی کشدودستانم می خواهدمهارشتری رابگیرد که آرام ایستاده است درست درکنارغارثوردلم می خواهد باسلام وصلوات محمدی به کبوتران کنارغاربگویم:خوشابه حالتان که برای همیشه زائرحرم شده اید خانه ی خداچه زیبالبریزازلباسهای سپیدوچشمان پرنور آکنده ازنیایش وتلاوت نوراست ودرگوشه گوشه ی حرم نبوی کبوتران سپیدبال عاشق می نشینندوبه رفت وآمدزوَارخیره می شوند وسکوت دل انگیزنماز ودعابانغمه ی جوجه کبوتری زیباوتازه چشم گشوده شکسته می شود یادش به خیر یادش به خیرسنگ فرشهای کنارقبرستان بقیع یادش به خیر ورودازدروازه های کناربازارمکه وچرخیدن درمیان عطرهای عجیب وغریب وگنگ وبسته شدن تمام مغازه هادرست درهنگام نمازیادش به خیر پروازدلهای آسمانی به شوق زیارت نوروکسی چه می داندراستی چندنفرباویزا آمده اند؟!من فکرمی کنم باپای دل نیزبدون اغراق می توان رفت می توان دست برسنگهای زیباودلنشین خانه ی خداکشیدآرام پرده ی سیاه فام رابه کناری زدودرحال وهوای پرنور حج نظری برناودان زیبای بالای سر انداخت ناودان آب طلا حاجیانی که ازمکانهای دورودرازمی آیند ویکباره تمام مکه راپرمی کنند ودرکنارخانه ی خدابه طواف مشغول می شوندوهمه نیازمنددعای خیر هستندطبقه ی دوم بیت الله الحرام وستونهای زیباوپر صلابت وسنگ فرشهای مرمرسپید درزیرگامهایت خستگی معنانمی دهد چون می دانی خداوندتوراازاین مکان نورانی به بهانه ی زیارت نخواسته است خداوند تورادعوت کرده وطلبیده تابگوید:عاشق دیدار توست ای بنده ی خاکی گم گشته درغباردنیایی ای بی کس وباهمه کس ای تنها وباهمه همراه دلت کجاست دلت رابه دستان من بسپارتاصیقل آن باشم ودستانت رابه سمت من بالابگیراین جاهمه جاقبله است تمام دلهاتمام دنیاتمام ثانیه ها به این سمت نمازمی خوانند عجب جایی آمده ای ودرخواب وخیال بیدارشدن صبح مانده ای!وازنوآهنگ دیداری دوباره داری یک هفته می گذردودلت هنوزدر کنارخانه ی هاله بسته ازنور به دنبال کسی می گردد زایری بادل پرسوزدعامی خواندوتوهم آوایش می شوی یک نفرتورامی بیند وبعد تواورا،که چندقدمی توست نمی بینی!!سرزمین عجیب ودیاری بسیارنام آشناست خدایا این جا کجاست دلم به سمت سخنان نورانی توبرمی گرددکه ازخواب غفلت بیدار شویم نمازبخوانیم قبل ازآن که بر ما نماز بخوانند تصویرعذاب قبررادر نظرم می آورم ودلم می تپد نماز نماز نماز بخوان خداقبول می کند نمازبخوان نمازبخوان که خدامی بیند وفرشته ها ثبت می کنند یک فرشته مسئول نماز است تابه درگاه خداوند هدیه ببرد وتو درکناربرنامه های هزارویک شب زندگی خودحقیقی ات راگم کرده ای به صورت زیباوسرمست ازجوانی ات درآینه می نگری ودلت برای جوش غرورهای صورتت می تپدکه مبادازشت شوی وباطن تو، هنوز منتظر بیداری توست برخیزبیداری ات کی خواهد رسیدکی ای محبوب رویایی؟! خدایااین جازادگاه من است خوبان وبدان کم نیستند همه هستند ویکی هست که همیشه می ماندهمه هستند ویکی هست که خاطره اش می ماندهمه هستند ویکی هست که هرگزنمانده!تلخ ترین کلمات راهجی می کنم:مرگ پرکشیدن رفتن تنهاوبی یاورپیچیده درکفنی سپید ودر انتظار ورود منکرونکیرنمازهایت کجاست صدایت دربین نیزه هایی که هم پیام آورآسایش وبهشتندوهم وعده آورعذاب می لرزد....
(یارب مکن ازلطف پریشان ماراهرچندکه هست جرم وعصیان مارا
ذات توغنی وما همه محتاجیم محتاج به غیرخودمگردان مارا)
صبرمن کجاست چقدرصبوربوده ام صدقات من کجاست این جادیارکرم و مور وماراست نه دیارآسایش وراحتی این جانامه ی عملی درکاراست که باید خوانده شودوتقاص پس دهدزندگی دنیارابرای دین سرمایه گذاری کردن خوب است بدون منَت وچشم داشتی بدون نیازوتوقعی....
یارب امروزجمعه است روزی که بعدازنیایش به درگاه بی نیازت به این می اندیشم که هفته ی وحدت نزدیک است هفته ی نورانی دلهای متحدهفته ی یکی شدن وباخداشدن هفته ی مشت بردهان دشمن کوبیدن هفته ی مشت های درهم گره خورده هفته ی وحدت وامنیت ودوستی وسلامت روح ودل و ایمان هفته ی خدایی شدن باخداورسول واعمال وافکارنورانی سیره ی نبوی یکدل شدن خواستن وبرخاستن مشت بردهان دشمن کوبیدن....
روزی که سیاه وسپیدپیوندبرادری خواندند وبیعت رضوان درکنار سرشاخه های سبزدرخت شکل گرفت نبی رحمت(صلوات ودرودخدابرنام ویادویاران وپیروان صادقش باد)می دانستندکه یک زمان نیازبه این برادری بیشتراحساس می شودمی دانستندازدرخت سبزپرنورکه برای زیستن نیازبه تمامی موجودات مادی ومعنوی دارداین نکته احساس می شود که خداوندبه درکنارمابودن مابرملائکه می نازدبااتصال جمع آوری سلاح وایمان کامل وحفظ وحدت کلمه تاکیدکرده است وماچه دیردرمی یابیم عشق درنگاه نیز نوعی وحدت کلمه است عشق درصداکردن عشق درنامیدن عشق درکلمه و احترام به این آیه ی پرنور:
(ن والقلم ومایسطرون)
قلم می بیندقلم درک می کندقلم درقیامت سخن می گویدچراجوهرجان قلم رابیالاییم وباسخنان دلنشین وزیبانیاراییم؟!
***************************