پرچین من گنجشک دارد
اماتودنبال پرستو
شایدپرستوبازگردد
افسوس دیگرنیست آن او
آخرزمانه سازگاراست
باهرکه تقدیرش به دست است
نه خودش !نه دست تقدیر
پروانه باگل پای بست است
گربلبل مسکین نجنبد
برگ گلی خوش رنگ دارد
عاشق همیشه روسفیداست
کی اوخیال انگ دارد
اماقلم چشم سخن چین
زاغ سیاهم چوب زدرفت
انگاررمزی گفتم ازدوست
چوب خدایی خوب زدرفت
***********************
بازهم بیقرارمی مانم
برسریک قرارمی مانم
گرگذشتی زوعده وزوعید
بی خیال!رازدارمی مانم
من غروبم به رنگ پاییزم
باتوخورشیدیارمی مانم
دل شکستی فدای لبخندت!
باغم روزگارمی مانم
آه پاییزعمرکم گله کن
شرمسارازبهارمی مانم
من خریدم سکوت راباعشق
بانگاهی هزارمی مانم
بلبل بیقرارمی خواهی؟!
قدرگل انتظارمی مانم!
گفته بودم:توعاشق چشمی
باوفا!شوره زارمی مانم
ای پری!وعده هاست بی حاصل
فائزم درشکارمی مانم
آهوی چشمهای من وحشی است
بافرازوفرارمی مانم!
بینواخوانده ام توراصیاد
برسرکارزارمی مانم
خنده هایم همیشه محزون است
بااناالحق به دارمی مانم!
********************