وقت نمازآمدخدایابایدنمازم رابخوانم
خواهم دعایم چون چمنزاردرقالب شعرم کشانم
خواهم بخوانم دوست رادوست آری خدایابندگانیم
بایادمهربی زوالت بدبندگانی زندگانیم
یارب ببخشاخاک راخاک این خاک راکه جان بگیرد
جان مسافرهاست باعشق ازکاروان تاوان بگیرد
وقت نمازآمدخدایابرخیزفرصت تنگ تنگ است
الله اکبرحق بزرگ است قلب منافق وه چه رنگ است
دست دعایم راشناسی ای آسمان هفت درهفت
گرفرصتی تاآسمان هست جان اسیران ازقفس رست
من دوست دارم عطرباران ،باران ،گل احساس دارد
گل واژه هایی داردای دوست گرچشم دنیاپاس دارد
***********************
شورمدینه النبی دردل من چهاکند
دیدن روی مصطفی(ص)آرزویم رواکند
چه سرخوشی خیال من به کوچه باغ خاطرش
وصف رخش شنیده ای دل زکفت رهاکند
چوابرسایه افکنش برقدمش مفتخری
نوربودچهره ی اوحورچه ادعاکند
ازغم دوری تومگوهمدم حنانه شدم
کاش قدم رنجه کنددردمرادواکند
می نگردبریده دست هرقدمش به پشت سر
وای!گل محمدی خارزپاجداکند
**********************
غزل وباده وساقی همه این جاست بیا
شوروبزم وسخن عشق چه زیباست بیا
باملایک به سراندازی وپاکوبی شد
حافظ ونغمه ی اوهمدم دلهاست بیا
به طرب خانه ی افلاک ندامی آید
که شراب وغزل وشورشکوفاست بیا
ترک شیرازی اگرخال به رندان بخشد
به سمرقندوبخارا سفرماست بیا
هرتپش آینه ازدوست سخن می گوید
به نظربازی اوغلغله برپاست بیا
بگذرشاخه نبات ازشکرین باده ی بزم
به تماشای توحافظ همه شیداست بیا
اگرازحرف غزل طبع توسرمست نشد
بزم ماهم نفس جام ومسیحاست بیا
بانگ قرآن وخروشی که ملایک دارند
ازبرحافظ شیرازبه دنیاست بیا
می روم می گذرم جام بیاورآن جا
که ملایک به سرواقعه غوغاست بیا
*********************
حافظ سلامی آشناای نازنین ای نازنین
ای شمس شیرازی سلام من مولوی هستم ببین
ای ترک شهرآشوب من ای خنده ی جان سوزمن
ای سربه سرحرف دلم صدآفرین صدآفرین
هستی بلای جان ودین خوش دم زیاری می زنی
یاربلاقامت تویی ای فال توسرَجبین
چشمان اشک آلوده ام بغض گلوبشکسته ام
داردسلامی برتوای خاک درت درَثمین
جانهافدای مقدمت دلهابه قربان رهت
خوش می روی خوش می روی داری نشان ازیاسمین
دادی به خاک راه خودطوفان آه خسته ام
کردی هزاران ماجراای همدم کفرویقین
کفرتوباایمان بود مهرتوجسم وجان بود
عشق تودرمحشرزندآبی به رخسارغمین
حافظ چه بزمی باشکوه حافظ چه نامی آشنا
جان مراطفلی نماچون موم دردستت ببین
بیت الغزال معرفت هربیت ومصراع توبود
من بی خبرازواقعه گفتم تورامسندنشین
مسندنشین شهردل آتش بیارمعرکه!
ازمحتسب روی گریزباجام وحدت همنشین
جنت فراوان دیده ای درباغ وبستان غزل
جنت رسانیده توراحوروملایک همنشین
*********************