عشق در این زمانه مسکین است
دفتر ازدواج و ثبت طلاق
او خسیس است کودکم بیمار
طاقتم طاق ترس من از عاق
با لباس سفید آمده ام
با کفن گفته اند بر گردی
راه حلی زغصه پژمردم
من بله گفته ام به نامردی !
نقب خواهد زدن به خاطره ها
خنده ی قاضی و سکوت نگاه
جمع بودند عقد و روبوسی
قلبِ من آسمان تو هستی ماه !
عشق در این زمانه شیرین است
گر قدم پیش راه بگذاری
دختر خوب خانه ی باباست
نکند سر به چاه بگذاری !