تپش تپش عاشقانه ام آرام
برای دلم یک غزل نمی سازی ؟
دل شکسته دل شکسته................................................
مرابه عرش ببر......................................................
چراغزال رمیده تورانمی یابم
سرود روشن دل
همنوای توحیدم
مرابه خانه آیینه ها به عشق ببر
که دیگرازاین روزگار
به جان آمدم................................
خدای عشق سلام این منم گل لبخند
خدای عشق سلام این منم همان مغرور همان سرمست
خدای عشق ببین
بیقرارپاییزم
اگرچه دلم بابهارمی خواند
اگرچه دلم روشنای امید است
ولی چه خوش ازاین جهان غم دیدم............................
عجب دلم روزگار پژمرده
عجب غرور دلم
بیقرار طوفان است.....................................................................
خدای عشق منم
بیقرار یک وادی.................................
چه قدر نگاهم اسیرفرداهاست.....................................
خدای نورسلام بی تو
من نمی مانم بی تو
من همان دردم
بهانه ی من رویش است وبیداری بهانه ی من انتظارپیونداست خدای نورسلام!
ذره ام به نورپیوستم
کردآن چه کردآدم خاکی بهانه بود بهانه بود بهانه بود