سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معارف _ ادبیات

خورش ماهی (به طریقه ی هندی)

مدت لازم برای پختن:20دقیقه

ماهی روغنی یا ماهی سفید 1کیلو

گوجه فرنگی:2دانه بزرگ

گرد زنجبیل:نیم قاشق چای خوری

جعفری خرد کرده:1قاشق سوپ خوری

کره:30گرم

پیازکوچک:1دانه

عصاره لیموترش:2قاشق چای خوری

گرد فلفل سرخ هندی:ربع قاشق چای خوری

سیر:1قاشق

زردچوبه:1قاشق چای خوری

نمک:1قاشق چای خوری

*پیاز راخرد کرده باسیر درکره سرخ کنید.

*زنجبیل وزردچوبه وفلفل سرخ هندی ونمک مخلوطش کنید.

*گوجه فرنگی را خرد کرده وعصاره لیموترش وقدری آب بریزید.

*مدت10دقیقه روی آتش ملایم بپزید.

*ماهی راقطعه قطعه کرده وبرای مدت 10دقیقه دیگر بپزید.

*قطعات ماهی رادریک بشقاب ریخته وباجعفری خردکرده تزیین کنید.

*ماهی فوق رابا چلو جلوی مهمان بگذارید.

{من امتحان کردم خیلی خوشمزه است!جاتون سبز!}


ارسال شده در توسط زیباجنیدی

وقت اذان  است ای مسافر

از هر خود و خویشی رها شو

نزدیک تر از شاهرگ اوست

آری مس جان پر بها شو

 

وقت اذان است ای مسافر

مقصد کجا گم کرده راهی

توصیف دوزخ را شنیدی

در حسرت باغ الهی

 

وقت نماز است ای مسافر

آری مسلمان شو وضو ساز !

وقت نماز اما چو مؤمن

ایمان : یگانه همدم راز

 

از من مپرس نام و نشان را

گفتی : حریم کعبه زیباست

با صاحب خانه چه گفتی ؟!

آیا تو را پیمانه پیماست ؟!

 

آیا شراب وصل با توست

یا نه فقط «حاجی» شدی مرد !

گل پیکری از مکه آمد

این «حاجیه» بودن گل آورد

 

دلها شکستی چون غریبه

آری غریبی چاره ساز است

روزی که مسکینان بیارند

چشمان تو غرق نیاز است

 

دلخوش شدی بر « حجّ اکبر » !

این بینوا « در هم » ندارد

یک مسجدی پر نور داری ؟!

دیگر قیامت غم ندارد

موی سپیدت را نظر کن

انگار در معنا سیاه است

گرد سپید آسیاب است

یا نه قیامت روسیاه است !

 

قصدم نه رنجاندن نه طعنه است

در کنج دل حرفی است بی کین

عبرت بیاموز و محبت

آری محبت ! زهر شیرین !

 

تلخ است از هر خس شنیدن

اما گهر گاهی شود گم

ویرانه جای شمع گر نیست

حافظ کجا نوشیده از خم

 

آری قلم اسرارها گفت

اما گمانت بود واهی است

بگذر بگو بر خاک افتاد

شاید نصیبش  سر پناهی است

 

شاید بگیرد دامنش را

عطر نسیم صبحگاهی

شاید بیاید یک زمانی

این خسته دل سودای آهی
ارسال شده در توسط زیباجنیدی

لیلی و مجنون زعالم رفت و شهری پا گرفت

همنوا باآه مجنون ، قامت لیلا گرفت

حافظ و شاخ و نباتش عاقبت گردون بهشت

معنی والای شعرش گنبد مینا گرفت

شهریار از همدمی با ما ه غمگین شد نشست

ماه آمد شعر او را لوءلوء لالا گرفت

مولوی شمس الحق تبریز را پیدا نکرد

مثنوی هفتادمن پیدا شد و دریا گرفت

رستم از سهراب غافل ماند بر خاک اوفتاد

غفلتش افزون شد و آن دیده ی بینا گرفت

مولیان بر سر مزن غربت تو را زبینده تر

خاک شد آن تیره چشم و ره سوی بالا گرفت

فائزا ! صیاد بودی عاقبت صیدش شدی

دام شد زلف پری و نرگس شهلا گرفت

بانگ ناقوس است هاتف در دلت بانگ نماز

قامت ترسا قیامت شد غم فردا گرفت

در گلستان می روی سعدی گلستان تو را

غمزه ی آهو وش شیرین تر از هر جا گرفت

لاجرم سر زد به مسکینی دعای یاربم

مستحق بود و زکاتش ظلمت یلدا گرفت

عاقبت یارم شدی ای بهترین همدم قلم !

می روی اما بدان حرفت قرار از ما گرفت !


ارسال شده در توسط زیباجنیدی

برای آن که نتوانید بیکاری را برخود هموارسازید کافی است به آن کارخوبگیرید؛ دراین جهان همه چیز به کار بستگی دارد.{پاستور}

اعتماد به نفس نخستین شرط برای پذیرفتن مسئولیت های بزرگ است.{جانسن}

نیازی به محافظه کاری جسارت یا بیباکی درعرصه ی کاروفعالیت نیست.

{ماکسیم گورکی}

اگرما آن قدرضعیف باشیم که نتوانیم به هدفمان برسیم،بازآن قدرتوان داریم که به بهترین وجه ممکن درراهش بکوشیم.{رومن رولان}

درگروه؛به کمک گروه؛برای گروه؛{آنتوان ماکارنکو}

هرجا اراده نیست راهی فراروی آدمی نیست.{برناردشاو}

هیچ چیزی دشوارتراز متوقع بودن ازخویشتن نیست.{آنتوان مارکانکو}

زندگی همان زنده بودن نیست بلکه خوب بودن است.{مارشال}

فقط به اتکای سعی تان می توانید به آن چه می خواهید برسید.{اورپیدس}

دقت تنها دری است که تاثیرات جهان خارج ازطریق آن احساسات رادر ذهن بیدار می کنند.{اوشینسکی}

وجود نابغه یک درصد الهام ونود ونه درصد الهام درونی است.{ادیسون}

نبوغ چیزی جز حاصل انرژی نیست.{آرنلد}

بگذارید هرکس به کاری بپردازدکه آشنایی بیشتری با آن دارد.{پروپرتیوس}

مردم وقتی باهم هستند می توانند کارهایی انجام دهند که هیچ یک ازایشان به تنهایی قادربه انجام دادنش نیست؛

ومی توانند اذهان ودستهایشان رابه هم بپیوندند ونیروهایشان رامتمرکزسازند.

{د.وبستر}

اجباربه کارکردن با یکدیگرواجبار به تلاش هرچه بیشتر موجب تقویت بردباری وخودداری ؛هوشیاری وقدرت اراده،شادی ورضایت، وصدها فضیلت دیگردرشما خواهد شد؛

که انسان تنها وتن آسا باهیچ کدامشان آشنایی ندارد.{ر.امرسن}

فصاحت؛استعداد درآمیختن احساس،وهیجان خودتان باروح انسان های دیگر است. {دالامبر:فیلسوف فرانسوی}

انسان باید شیفته ی کاری باشد که انجام می دهد؛دراین صورت کارهرقدرهم که خام باشد؛درجریان خلاقیت تحمل پذیرمی شود.{ماکسیم گورکی}

فصاحت حقیقی گفتن هرآن چیزی است که گفتنش ضرورت دارد؛همین وبس. {لاروشفوکو}

کسانی که نمی توانندخودشان رادرراس قدرت نگه دارند چگونه می توانند بردیگران اعمال قدرت کنند.{و.پن}

وقتی درحضوردیگران سخنرانی می کنید،آفریننده وسازنده ی سخنرانی خودتان باشید،تابدین ترتیب،قلب های شنوندگان رابه خود جلب کنید.{ویکتورپگلیس}

نبوغ زمینه ای آماده برای شکیبایی است.{بوفون}


ارسال شده در توسط زیباجنیدی

&مرغ وخروس واردک ؛

عید شما مبارک!&

*لب دریا نشستم خوابم آمد

محبت های دوستم یادم آمد*

(مرکب درقلم مانندآب است

خجالت می کشم خطم خراب است!)

#اگر روزی توراکردم فراموش

بدان شمع وجودم گشته خاموش#

{اگر لبخند زدی برخط زشتم

به قرآن مجید تند تند نوشتم!}

*همیشه درقلب منی!

*فقط تودردل من جای داری

*سبد سبد گل یاس؛

*بیا عزیزم اینجاس!

&درباغ گل است ودربیابان نرگس

&ازرفتن تو رضا نبودم هرگز!&

{دوستت دارم عزیزم}

(گل سرخ وسفید ارمغانی؛فراموشم مکن دوست گرامی)

*تو زخم مرا نشانه داری ای دوست!

*توخلوت شاعرانه داری ای دوست!

&اول ازروی ادب می کنم عرض سلامی

&دوم از روی محبت می کنم جویای حالی&

(امروز که جز شورجوانی به سرم نیست

خاطره ام راتونگهدار که فردا اثرم نیست!)

{شمع وگل وپروانه وبلبل همه جمعند

ای دوست بیا رحم  به تنهایی ماکن!}

*به جایی می روم که لاله باشد

*میان لاله ها نام توباشد!

&ازحرف(س)گل سوسن را،ازحرف(ل)گل لادن را،ازحرف(م)گل مریم راتقدیمت می کنم!

{ای دوست بیا جانانه باشیم

یکی شمع ویکی پروانه باشیم!}

*دوست عزیز زندگی بهانه نیست!زندگی جز ریاضی نیست!

*بیا تا قهرها منفی کنیم؛دوستی ها به توان برسانیم؛

محبت ها راباهم جمع کنیم؛خوبیها راتقسیم کنیم؛

مهربانی ها رادرهم ضرب کنیم تا زندگی راشیرین کنیم!*

&نمک درنمکدان شوری ندارد

&دل من طاقت دوری ندارد&

{گل سرخ وسفید آبی نمی شه!

محبت ازدلم خالی نمی شه!}

(تاجام اجل نکرده ام نوش

هرگز نکنم تورافراموش!)

#ازاین جا تابه تهران لاله کارم

#میان لاله ها نام توکارم!

&ازمحبت خارها گل می شود!

*شمع سوزان توام این گونه خاموشم مکن

*ازکنارت می روم اما فراموشم مکن!

{غروب عاشقان رنگش طلایی است

اگر چه آخرش رنج جدایی است!}

&روزی درگلستانی یافتم دوستی همچون...

(ای گل ریشه ریشه

 دوستت دارم همیشه!)

*زندگی اشکی است درحال چکیدن

*زندگی قلبی است درحال تپیدن

*اولش رنج و آخرش مردن!

{میان باغ ها گشتم سراسر

ندیدم میوه ای مثل تو خواهر!}

&خداحافظی برای تو چه آسان بود

&اما قلب من ازاین واژه لرزان بود!

*هرکس که تورا زمن جدا کرد

*شب تب کند وسحر بمیرد!

#محبت مانند چشمه ای است درحال جوشیدن

{سلامی به گرمی خورشید؛به سردی باد وطوفان وبه خوشبویی ومهربانی تو!}

*گل دوستی زیبا ترین گلهاست!

(رفاقت یک اتفاق است؛جدایی یک قانون!)

&زندگی زیباست با خارهای واقعی وگلبرگ های خیالی!

*قلم دردست وحیرانم نمی دانم چه بنویسم؛به کارخویش نادانم نمی دانم چه بنویسم!

{بگذار تابگریم چون ابر دربهاران

کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران}

*مه:روی تو شب:موی تو گل:بوی تو دارد

*گلزار جهان خرمی از روی تو دارد!

&خدایا چگونه زیستن رابه من بیاموز

&چگونه مردن راخود خواهم آموخت!

*دوستی آن است که بلبل با رخ گل می کند

*صد جفا ازخار می بیند تحمل می کند!

{یگانه امید انسان دررسیدن به آرزو2چیز است:صبر ـ انتظار}

*هرآزادی سکوت عشق است

*وهر ستاره ای سکوت زمان

#نگاهم با نگاهت آشنا شد

# درون سینه ام آتش به پاشد!

*طلوع شادی ها وغروب غمهایت راآرزومندم!

{اگر بد نوشتم خوب بخوانید

اگر شب نوشتم روز بخوانید!}

&هرکس به طریقی دل ما می شکند

&بیگانه جدا دوست جدا می شکند

&بیگانه اگر می شکند حرفی نیست

ازدوست بپرسید چرا می شکند؟!

 


ارسال شده در توسط زیباجنیدی
<   <<   11   12   13   14   15      >