سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معارف _ ادبیات

چه روزگاری ما موهاد

(عجب روزگاری داشتیم)

دلمو خارام چاد شاداد

(دلمان شادوخرّم بود)

اُز یادِ خُت هِزوقت مبا

(هیچ وقت فراموش مکن)

دَورَش دَورَیِ خَشاد

(روزگارخوبی بود)

اگه که باهم جمع هادم

(اگرجمع می شدیم)

اگه شب شعری مُهاد

(اگرشب شعرداشتیم)

اگه که بعد اُزمراسم

(مراسم تمام می شد)

هِس دلی غصّه شُنِهاد

(دلی غمگین نبود)

علّت اُشاد اُشواجورِم

(دلیلش رابیابیم)

پشت اُپناه موهادخوشاد

(مایاوری داشتیم)

شوما اگُت زنگ اُمزَتِه

(می گفت خبرداده ام)

هرچه شوخاد ما گردَناد

(هرمطلبی مسئولیتش بامن تابخوانند)

ما مطلبِ همَم دِدِ

(همه چیزدست من است)

حرفی شَزاد اُزتَی دلاد

یکی شَنالی شُهَداد

(یکی بادل پُردرددل می کرد)

دلداری شَدَ هرکَساد

(هرکه بودغمخوارش بود)

کَریش نباستُد کِ گُتای

(گوینده مهم نبود)

سنگ صبورِ مَکَساد

(سنگ صبورهمه بود)

هِس که نِچو عیادتُش

(عیادت کننده نداشت)

یَک لحظَه که چَش شارَهاد

(وقتی انتظارمی کشید)

دنیا ندا اِ دورَوا

(الان یافت نمی شود)

تجربه ای که شامرَهاد

(تجربه ای که اوداشت)

************


ارسال شده در توسط زیباجنیدی