سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معارف _ ادبیات

سپیده دم یک روززیبای زمستانی است امروزهمه نیَت روزه هستند باشروع ماه نورانی ربیع الاول دلهابه سمت معنویت درگاه دوست بیشترپرمی کشدو همه به سمت تقدیس معبودزیبای کعبه می شتابند....

انگارزمانه به صدای زنگ کاروان می ماندکاروانی که امیدوارم بدرقه اش یادخداباشدودل پرنورازصلوات برمحمدنبی مکی المدنی سلام وصلوات ودرود بی پایان حق وفرشتگان وخوبان ونیکان به درگاه پرنورزمینی وآسمانی اش  وقتی به مردم می نگریم که همه درتکاپوی کاری هستندبیشتربه مفهوم زنده بودن وتلاش دقیق می شویم تازندگی مورچه ای کوچک که بی آزاردرزیر  قدمهای مادانه اش رامی کشدوبه منزل هم می رساند!جان شیرین رادوست دارد صدای موذن درزمین وزمان می پیچدوبسیاری به مسجدمی شتابند امروز مسئول نمازسوره ی نورانی واقعه رامی خواندسوره ای که خیرکثیرو فراوان ورزق وروزی حلال می آوردصدایش محزون بودودرمعانی کلمات بادقت خاصی می خواند راستی نیزتازنده ایم بایدبه قرآن دقیق شویم تازمانی که برماقرآن می خوانند نامه ی عملمان کم وکسری نداشته باشد....

دیشب کلیداسرارداستان جالبی نشان دادموجودی که زبان بسته بودبه ما انسانهای هزارگونه زبان دان!آموخت خوبی کردن خوبی می آورد وبدی کردن تقاص دارددرهمین دنیاهم می توانی نتیجه اش رابرداشت کنیم....

صدای اذان شیطان رامی رهاندوماهستیم ودشت اعمال می توانیم به نماز بایستیم ودرمعنی الله اکبرتامَل کنیم ومی توانیم کارهای دیگری رابزرگتر ازاعمال زیبای سجده دربرابرخالق ومعبودانجام دهیم راستی هم دلمان به چندعبادت تکراری خوش است!

هرچندکلمه که دربرابرنامحرمان برزبان می آوریم50سال انتظار در صحرای محشر رابه دنبال داردچون قیامت شوخی بردارنیست وماهستیم که دراین سرای فانی به نامحرم لبخندمی زنیم چون خیال خریدکالای مارادارد وبه نامحرم روی خوش نشان می دهیم چون مشتری است وبه قولی می شناسیم ونظربدی هم نداریم وکلمات مابامعانی بلیغ جاری می شوند وشب ازراه می رسد ودوباره روزازنووروزی ازنو و(زن) گلایه می کندکه کامپیوترش راازمن بیشتردوست دارد و(مرد)گلایه می کندچراپای ماهواره نشسته است ودلش برای سادگی صورت دخترش تنگ می شود ودوست داردپسر نوجوانش کمی برایش حرف بزند ودرددل کند وخلاصه زندگی اش رامی خواهد!!

اماهنوزنمی داندمشکل کجاست هنوزدست وپازدن رادوست داردتاروی گرداب زندگی ایستادن وپاره ای طناب جستن را فکرمی کندحالاکه پدرشده است ورفاه وآسایش آنهافراهم است کافی است غافل ازاین که محبت خریداری شده درکادوی مغازه هایافت نمی شود محبت اجباری هم منظورونیَتی دارد خواه خوب وپاک خواه زشت وناپسندعرف جامعه.....

امروزفقط به فرزندت نگاه کن وببین خودش حرف می زند ای کسی که زمانی آرزوداشتی کلمه ی بابارابشنوی وای مادری که آرزوداشتی همدل و همصحبتی برای روزگارپیری ات دخترت باشد امروزفقط نگاهش کن بگذارازمدرسه که برگشت فقط نگاه درچشمان سیاهش بیفکن وبعدخودش سفره ی دلش راخواهدگشود باورکن بسیارناگفته هادارد بسیار.....


ارسال شده در توسط زیباجنیدی