سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معارف _ ادبیات

سلام به گلهای قشنگ ایران زمین

الان ازراهپیمایی باشکوه وقشنگ بیست ودوم بهمن ماه برگشتم چه قدرقشنگ وزیباترازسال قبل بودمعلم ودانش آموز وطلبه وروحانی وبسیجی وسپاهی وهلال احمری وخلاصه زمین وزمان اومده بودند برای راهپیمایی!!

جالب ترین قسمت مراسم کوچولوهایی بودندکه پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی دستشون بود وتکون می دادند ومن هم که منتظرشکارلحظه ها بودم چندتانه هزارتاعکس خوشکل باموبایلم گرفتم!

نگاهم به صف اول راهپیمایی بودکه مسئولین وائمه جماعات نمازجمع بودند وبازرنگی چندعکس نزدیک ازامام جماعت گرفتم وخیلی خوشحال شدم که این قدرتمیزدراومده!اصلا"مراسم خیلی زیبایی شده بود شعارمرگ برآمریکا که می دادیم بامرگ براسرائیل مجری برنامه ومیکروفن (به من چه!)صداش نمی رسیدماهم خودمون بچه هارویکی کردیم وشعاردادیم!

یکی ازافرادبسیج سپاه پلاکاردی رابه دست بچه های مدرسه دادباورکنید دست همه شان پرچم ودست نوشته بود وخلاصه داشت دست به دست می شدکه گفتم:آفرین بچه هایه اردوبراتون ازبسیج می گیرم!!بگیرین دستتون انگارمعجزه شده باشه همون دستامحکم گرفتن وآخرمراسم هم برگردوندن دست خودم!!(یه کاری کردم ماشاالله به خودم بگم!)

آخه یکی نیست بگه شما این قدرگروه بندی دارین چرابایددقیقا" روزمراسم بدین دست بچه ها!!

(صبرکن برم بسیج می دونم چی کارکنم!)

تقصیری هم ندارند آخه ازبس مرتب رئیس عوض می کنند آدم نمی دونه کی رئیس شده این دفعه که مسئول محترم بسیجی روزیادندیدیم زود رفت خیلی زودمنتقل شد وخلاصه من هم که مسئول بهداشت بسیج بودم وفرمانده ی بسیج مدرسه بودم نتونستم بقیه ی پول بیمه ی بچه هاروبردارم بهشون پس بدم!!(ای خدابه کی بگم؟!)

خوب شکرخدامراسم امروزبه خیرگذشت داخل سالن اجتماعات ورزشگاه که شدیم چشمم به عکس بزرگ یکی ازخیرین ورزشگاه افتادکه برروی دیوارآجری خودنمایی می کرد.....

وخبرتلخ بعدی که شنیدم درگذشت یکی ازفرهنگیان بازنشسته ومهربان بود که به خاطرایست قلبی ازدنیارفته بودندانگاربچه هابادوچرخه به جلوی ماشین ایشان رفته بودند وازترس تصادف کردن (که طوری هم نشده بود!)دچارسکته ی قلبی درپشت فرمان ماشین شده بودندوخدا رحمتشان کند چه دل گرم ومهربانی داشت.....

خوب خاطرم هست قبل ازشروع مراسمها به من می گفت:ازاین پله ها ی سالن چندباربالا وپایین برووتمرین کن تانیفتی پایین آبرویمان برود!!

ومن باخنده قبول می کردم هرچه بیشترفکرمی کنم بیشتردلم غمگین می شود آدمهای خوب زودترمی روند.....

نگاهم به فروغ می افتد فدایش بشوم که سیده است ودخترخوب ونازنینی است باهمان صدای شیرین می گوید:نمی تواند مسئولیت مجری بزرگداشت ترحیم رابرعهده بگیرد ومن به اواشاره می کنم بگومن می آیم!!

فرداشب یاپس فرداشب مراسم است راست گفته اندکه خاک مرده سرداست وزود می گذرد.....

یارب رحمت بیکران خویش رانازل فرما

یارب درگذشتگان رادرپناه الطاف خویش بگیر

********************** 

 


ارسال شده در توسط زیباجنیدی