سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معارف _ ادبیات

یادش به خیرشهرمدینه شهرگل یاس پیمبر(ص)

شهری که بادل آشنابود پرنوربود ومشک وعنبر

تنگ غروب ازآسمانش سرچشمه های نورجاری

باران که می آمدتوبودی باعکــس های یادگــاری

باهرنگــاهی ازبقیعــش بــال کبــوترمــوج می شد

سرمی کشیدی جانب خاک عطردعــاتااوج می شد

آهسته می گفتی کبوترجان دلم این گوشه پرزن

من دانه آوردم برایت ســوی دلــم آهسته درزن

بابق بقــوی آشنــــایت دنبــال جفــت خویــش رفتی

دست وصال ماست باعشق لبیک گفتم رو به هستی

رنگ توسبــز وآسمانــی ازنوبخــوان آوازباتوست

ذکراناالحق بالب توست منصورهم دمسازباتوست

پرمی زنددل سوی گنبدهرجادعــایی برلبی رست

حتی موبایل وزنگ هایش:حرفی بزن اینجابقیع است

خاک وجودعشق اینجاست صلوات برروح محمد(ص)

اینجاعجب خاک آشناهست صلوات بریاران احمد(ص)

آوای حمــزه هرکجـاهست بانــگ بلال:الله اکبــر

چه عطرسیبی چه هوایی خاک مدینه روح پرور

یک هفته دل اسرارهاگفت آمدنمازش رااداکرد

تاروزآخراشک هایش بهروصال ازنودعاکرد

گرچه وداع ازعشق تلخ است اما فقط یک هفته ای هست

جــان دلـــم رفتـم مدیــنــه درقلــب توگلــدستـــه ای هست

وقت نمازت جان این عشق هرخسته دل راتودعاکن

حاجت اگرچه هست بسیارتامی توانی قفل واکن

رفتم مدینه رو،به مکه ترسم دگرچشمت نبینم

اشک مرادرپرده برگیرترسم گل رویت نچینم

رفتم خداحافظ مدینه صــدهاسلام ازعشق باعشق

پل بسته ام بین دل خود راهی نباشد عشق تاعشق


ارسال شده در توسط زیباجنیدی