سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معارف _ ادبیات

سلام صبح به خیر

ساعت4:55دقیقه ی صبح است باران ریزونم نم شروع شده و صدای کبوتران خانگی رادرآورده!امروزبایدبرای مسابقات قرآن برویم دلم بی تاب بی تاب است می دانم کارم بسیارزیباست ودر همان حال بسیارثواب داردخوشحالم که این بارمسئولیت زیبای دبیری قرآن رابرعهده دارم دلم به شوق جوانه زدن نونهالهای باغ زیبای مدرسه می تپدعاشقانه برای آرزوهای قشنگشان دعامی کنم واین بارنمی دانم چرادلم به یادگلی افتاده است که مدتهاست با بیماری دست وپنجه نرم می کندنیمه ی بدن اوفلج است وبیماری ناشناخته ای داردمدتهاست به دیدنش نرفته ام خیلی می ترسم نتوانم جلوی اشک چشمانم رابگیرم وناراحتش کنم مریم هم می گویداگرناراحت می شوی تورانمی برم!

من که این قدربه دنیای شادمانی وخنده تعلق دارم ازدیدن گلی که دیگرنه پدری داردونه دستان گرم مادری وتنهاباهمدردی دوستان وآشنایان دورونزدیک وخواهری دلسوزبه زندگی مظلومانه ی خود ادامه می دهدوگاه ازشدت افکاربیهوده اشک هایش چون  دانه های مرواریدصورت زیبایش راشستشومی دهد......

خدایاماچه قدرخوشبختیم که گرفتاربیماری ودردهای لاعلاج نیستیم وازدوردستی برآتش داریم....

یارب چه قدخوشبختیم که نگاهمان به سمت آسمان گشوده می شودنه به سمت کالبدهای خاکی.....

یارب چه قدرخوشبختیم که درخواب وبیداری به سراغمان می آیی وراهمان رامشخص می کنی نوردرکالبدخسته مان می پاشی و دستمان رابه دعابالامی بری تاادعونی استجب لکم نمودپیداکند....

خدایادلم بسیارغمگین است که خدایی ات رادرنیافته ام وشایسته ی درگاهت عملی مقبول ندارم وهرگزنتوانم شکرخداوندی ات رابه جای آورم که دلم باوسوسه های شیطان رنگ خدایی اش رامی بازد وصدایم باکرشمه های ظریف سخنانم نامحرمان رادربنددارد وریسمان های هفتادگونه رنگ شیطان حنای عشق وهوس رابردل وایمان وروح وافکارجوانان وچه بسانوجوانان میهنم می تند.....

آرایش های ظاهری ودلبستگی های زائدالوصف رامی نگرم وبه دستانی می اندیشم که این محصولات راقاچاق واردمی کنند.....

به دستانی می اندیشم که این محصولات راتبلیغ می کنند.....

به دستانی می اندیشم که این محصولات رامصرف می کنند....

به دستانی می اندیشم که بافرهنگ ایرانی بیگانه اند امادلشان هنوز دیوارهای کاهگلی وپروازپروانه ها وبازیهای محلی رادوست دارد....

دلشان هنوزخانه های سرفروبرده درکنارآوازجویباررادوست دارد....

دلشان برای زادگاهشان که روستایی است با105نفرروستایی می تپد وبرای سربلندی اش ازته دل دعامی کنند.....

خداجونم خیلی به تونیازدارم مرغ آمین کجاست؟!

ادعونی استجب لکم نیازمندتوام

دست بیگانه ای درزادگاه ایمان وعرفان علف های هرزمی کارد.....


ارسال شده در توسط زیباجنیدی